اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عظر

نویسه گردانی: ʽẒR
عظر. [ ع ُ ظُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَظور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عَظور شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
عذر دیدن . [ ع ُ دی دَ ](مص مرکب ) عادت دیدن . در تداول عامه حائض شدن زن .
ماه آذر. [ ذَ ] (اِخ ) نام دبیر انوشیروان . (از فهرست ولف ). یکی از دبیران انوشیروان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : سدیگر که ماه آذرش بود نا...
نوش آذر. [ ذَ ] (اِخ ) نام آتشکده ای است . (از غیاث اللغات ). نام آتشکده ٔ دوم است از هفت آتشکده ٔ مغان و پارسیان باستان . (انجمن آرا) (از جه...
نوش آذر. [ ذَ ] (اِخ ) نام یکی از پهلوانان شاهنامه ، و آن فرزند اسفندیار است که در جنگ زابل به دست زواره کشته شد : یکی مایه ور پور اسفندی...
هفت آذر.[ هََ ذَ ] (اِخ ) هفت آتشکده ٔ معروف ایران قدیم : آذرمهر، آذرنوش ، آذربهرام ، آذرآیین ، آذرخرین ، آذربرزین ، آذرزردشت . (یادداشت مؤلف ). ...
به رنگ سرخ و زرد که درهم باشند ، سرخ چون آتش ...
آذر نام ایزد نگاهبان آتش است. در زبان پهلوی این نام به صورت آتور و در اوستا و فارسی باست آتر آمده‌است. ایزد آذر در کتاب اوستا به سبب اهمیت مقام پسر اه...
عذر نهادن . [ ع ُ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) اعتذار. عذر آوردن . بهانه آوردن : و عاملی به حضرت خویشتن استدعا کرد صد عذر نهاد. (کلیله و دمنه )....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آتش جهنده که عبارت از برق باشد، چه گشسب به معنی جهنده بود و ملکی است موکل آتش. همچنین نام اتشکده ایست در بلخ بنا کرده گشتاسپ که اسکندر خراب کرد. سوا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۸ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.