نگاه کنید به: فرهنگ واژه های پهلوی در همین لغت نامه
نگاه کنید به: فرهنگ واژه های پهلوی در همین لغتنامه: loghatnaameh.org
فرهنگ لغات و اصطلاحات ادبی (مخصوص دانشجویان زبان و ادبیات فارسی) Literary terms Apollonian / Dionysian آپولوئی/ دیونوسی Arcadia آرکادیا Objective آفاق...
لغاط. [ ل ُ ] (اِخ ) موضعی است . (و به عین مهملة، لعاط، نیز شنیده شده است ). لیث گوید: نام کوهی است از منازل بنی تمیم . و ابومحمد الاسود گوید...
لغاط. [ ل َ ] (ع مص ) شغب کردن . (تاج المصادر).
لقاط. [ ل َ ] (ع اِ) خوشه که در درودن بماند و داس آن را خطا کند. (منتهی الارب ).
لقاط. [ ل ِ ] (ع اِمص ) باقی ماندگی خوشه در درودن . (منتهی الارب ).
لقاط. [ ل ِ ] (ع اِ) پیشاپیش و مقابل . یقال : داره بلقاط داری ؛ ای بحذائها. (منتهی الارب ).
لقاط. [ ل ُ ] (ع اِ) خوشه ٔ برچیده . (منتهی الارب ). خوشه ٔ چیده . خوشه ای که برچینند.