گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مجیز نویسه گردانی: MJYZ مجیز. [ م َ ] (اِ) ۞ در تداول عامه تملق .چاپلوسی . چرب زبانی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مجیز کسی را گفتن ؛ از او چاپلوسی کردن . تملق گفتن از او. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی مجیز مجیز. [ م ُ ] (ع ص ) رخصت دهنده و پروانه دهنده . (ناظم الاطباء)(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اجازه شود. || ولی . (منتهی ... مجیز گفتن مجیز گفتن . [ م َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تملق گفتن .رضای خاطر کسی را با گفتن حرفهای مطابق میل وی بدست آوردن . چاپلوسی کردن کسی را به دروغ ... مجیض مجیض . [ م ُ ج َی ْ ی ِ ] (ع ص ) برگردنده از چیزی و میل کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که میل می کند و برمی گردد. (ناظم الاطباء). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود