اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مردم

نویسه گردانی: MRDM
مردم . [ م ُ رَدْ دَ ] (ع ص ) ثوب مردم ؛ جامه ٔ کهنه و درپی کرده . (منتهی الارب ). ثوب مردم و مرتدم و متردم وملدم ، خلق مرقع. (متن اللغة). لباس کهنه ٔ وصله دار.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۵ ثانیه
مردم پسندی . [ م َ دُ پ َ س َ ] (حامص مرکب ) مقبولیت . صفت مردم پسند. مورد قبول و پسند خلایق بودن .
مردم خواهی . [ م َ دُ خوا / خا ](حامص مرکب ) مردم دوستی . مردم پرستی . عمل مردم خواه .
مردم همانا. [ م َ دُ هََ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شبه مردم . که به صورت چون مردم است : دگر دانی که نامردم ۞ نداند قیمت مردم مبر مر خویشتن ...
نوعی حکومت که بر اساس آن، حاکمیت از آن مردم است. این گونه که رئیس کشور با رأی مستقیم مردم برگزیده شده و در برابر مردم پاسخگوست و وزیران وی نیز در براب...
مردم به دور. [ م َ دُ ب ِ ] (ص مرکب ) مردم گریز. یالقوزک . (یادداشت مرحوم دهخدا).
معنی واژه ملکشاهی ********** ریشه‌شناسی فارسی/کردی [ م َ ل ِ ] (ص نسبی) منسوب به ملکشاه (ملکیش) ********** آوایش [مَلِکشاهی]/[مَلِکشای] اسم خاص ******...
مردم به دوری . [ م َ دُ ب ِ ] (حامص مرکب ) مردم گریزی . (یادداشت مرحوم دهخدا). عمل مردم بدور.
مردم خراشیدن . [ م َ دُ خ َ دَ ] (مص مرکب ) مردم آزاری . آزردن مردمان : ز شوخی ومردم خراشیدنش فرج دید در سر تراشیدنش .سعدی .
سازمان مردم نهاد. سازمانی که بر اساس اصول قانونی بوسیلهٌ اشخاص حقیقی و یا حقوقی بنیان گردیده شده است. اگر چه چنین سازمانی می تواند از لحاظ مالی بطور ج...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۹ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.