اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معین

نویسه گردانی: MʽYN
معین . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ع ون ») یار. (دهار). یاری دهنده . (غیاث ) (آنندراج ). یاریگر و مددکارو یار و یاور و دستگیر. (ناظم الاطباء) :
از بهر آنکه شاه جهان دوستدار اوست
دولت معین اوست خداوند یار اوست .

منوچهری .


چو یکسر معین تو گشتند دیوان
وز ابلیس نحس لعین مستعینی .

ناصرخسرو.


چو تیغ علی داد یاری قرآن
علی بود بی شک معین محمد.

ناصرخسرو.


بدین امید عمری می گذاشتم که ... یاری و معینی به دست آرم . (کلیله و دمنه ). یار و معین از تو بیش دارد. (کلیله و دمنه ). به هر طرفی می نگریست تا مگر ناصری یا معینی پیدا آید البته هیچکس را ندید.(جوامع الحکایات ).
در میان حق و باطل فرق کن
باش چون فاروق مر حق را معین .

خاقانی .


ای ملکوت و ملک داعی درگاه تو
ظل خدایی که باد فضل خدایت معین .

خاقانی .


نگاهدار و معینت خدای بادکه هرگز
بجز خدای نباشد نگاهدار معین را.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
معین داشتن . [ م ُ ع َی ْ ی َ ت َ ] (مص مرکب ) تعیین کردن . مقرر کردن : فرمود تا وجه کفاف او معین دارند. (گلستان ).
یحیی بن مَعین بن عون بن زیاد بن بسطام با کنیهٔ أبو زکریا (۱۵۸هـ. ق. /۷۷۵م در نزدیکی الانبار— ۲۳۳هـ. ق/۸۴۷م در مدینه) محدث و رجالی در قرون اولیهٔ پس از...
معین شیرازی . [ م ُ ن ِ ] (اِخ ) از شعرای قرن نهم و از مصاحبان امیرعلیشیرنوایی بوده است . این مطلع از اوست :شد دلق مرقع گر و باده و شادیم کا...
معین الاسلام . [ م ُ نُل ْ اِ ] (ع ص مرکب ) یاری دهنده ٔ اسلام . لقب یا عنوانی بود که به علمای دین می دادند.
معین العلماء. [ م ُ نُل ْ ع ُ ل َ ] (ع ص مرکب ) یاری کننده ٔ دانشمندان . لقب یا عنوانی بود که به علمای دین داده می شد.
معین التجاری . [ م ُ نُت ْ ت ُج ْ جا ] (ص نسبی مرکب ، اِ مرکب ) منسوب به معین التجار. و رجوع به معین التجار شود. || گل صدتومانی . (یادداشت ب...
سیزدهم تیرماه مصادف با سالگرد درگذشت "محمد معین" استاد دانشگاه تهران و پدر فرهنگ فارسی است. او در روز نهم اردیبهشت ماه سال 1297 هجری شمسی در محله زرجو...
معین آباد پایین . [ م ُ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان است که در بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد واقع است و 157 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ...
معین استرآبادی . [ م ُ ن ِ اِ ت َ ] (اِخ ) از شعرای قرن دهم هجری است . در مشهد مقدس اقامت گزید و به سال 976 هَ . ق . عازم حج گردید و از آنجا...
قصیر معین الدین . [ ق ُ ص َ رِ م ُ نُدْ دی ] (اِخ ) از توابع اردن است و در آن نیشکر فراوان روید. (معجم البلدان ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۸ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.