اجازه ویرایش برای همه اعضا

یافتن

نویسه گردانی: YAFTN
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۹ ثانیه
خلاف یافتن . [ خ ِ / خ َ ت َ ] (مص مرکب ) مخالف یافتن . چیزی را غیر آنچه گمان رفته یافتن .
خلعت یافتن . [ خ ِ / خ َ ع َ ت َ ] (مص مرکب ) خلعت گرفتن . خلعت بدست آوردن .
خلاص یافتن . [ خ ِ / خ َ ت َ ] (مص مرکب ) نجات یافتن . رها شدن : یعنی ای مطرب شده با عام و خاص مرده شو چون من که تا یابی خلاص . مولوی .بن...
دیدار یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) روبرو شدن . ملاقات کردن . به حضور رسیدن : اگر مهمی بود اعلام بایست فرمود تا من بخدمت شتافتمی و دیدار یافتم...
راحت یافتن . [ ح َ ت َ ] (مص مرکب ) آسوده شدن . (آنندراج ). آسایش یافتن : پزشکی چون کنی دعوی که هرگزنیابد راحت از بیمار بیمار.ناصرخسرو.
رامش یافتن . [ م ِت َ ] (مص مرکب ) با طرب و شادی دمساز شدن . بهره مند شدن و برخوردار گردیدن و لذت بردن از طرب . بهره یافتن از طرب . حظ بردن ...
درنگ یافتن . [ دِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) مهلت یافتن . زمان یافتن . فرصت بدست آوردن : فریبرز چون یافت یک مه درنگ به هر سو بیازید چون شیر چنگ ...
خورش یافتن . [ خوَ / خ ُ رِ ت َ ] (مص مرکب ) غذا یافتن . طعام یافتن . خوراک یافتن . (یادداشت مؤلف ). اقتیات . (منتهی الارب ). || قاتق یافتن ...
رخصت یافتن . [ رُ ص َ ت َ ] (مص مرکب ) اجازه یافتن . دستوری گرفتن . اذن پیدا کردن . فراخی و جواز یافتن . امکان پیدا کردن : به هیچ حال رخصت ...
رخصه یافتن . [ رُ ص َ / ص ِ ت َ ] (مص مرکب ) رخصت یافتن . اجازت یافتن . اجازه پیدا کردن : وگر رخصه یابد ز تو هست ممکن که خورشید رجعت کند هم ...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۶ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.