اجازه ویرایش برای همه اعضا

دیتم

نویسه گردانی: DYTM
دیت، دیتم (ریشه پارسی سره دیدن) با ضم ت، دیتی، دیت به معنی دیدن، خبر دار شدن، آگاه شدن، خبر داشتن و گمان کردن. دیت هم اکنون در جغرافیای زبان فارسی در شرق کشور ایران در استانهای خراسان شمالی و خراسان رضوی به کار می رود و زبان کردی با همین معنی بکار می رود. این کلمه بیان نزدیکتری به ریشه پارسی کلمه می باشد.

این واژه از ریشه واژگانی دیتن به معنی دیدم در جغرافیای زبانی کردی و نیشابوری است که از برداشت های اصیل از ریشه لغت در زبان فارسی است.

دیت در اتیمولوژی زبان «کؤک» ، «ریشه» و «بن» محسوب می شود. ، «کؤک» ، «ریشه» و «بن» کلماتی هم معنی هستند که با یک مفهوم در ادبیات کردی ، فارسی و خراسانی مورد استفاده قرار می گیرد. بن کوچکترین ، خالصترین و تجزیه ناپذیرترین قسمت یک کلمه می باشد. در واقع کلمات قابل تجزیه به اجزای اصلی هستند و آنچه دیگر تجزیه نگردد ، ریشه آن کلمه می باشد.
واژه دیتن در معنای دیدن در زبان فارسی امروز به کار رفته است.
زبان پهلوی مادر زبانهای ایرانی امروزین چون فارسی و بلوچی و کردی و ارمنی و پشتو و ... است. هر واژه ای همانند دیت به معنای دیدن و یا دیتم به معنای دیدم را که از این زبان نشان کنیم،‌ اگر در فارسی دری رسمی ایران با کمی تغییر یا بی تغییر وجود نداشته باشد، به احتمال 99 درسد در یکی دیگر از زبانهای ایرانی امروزین یا دستکم در یکی از لهجه های ایران وجود دارد. و همه واژگان پهلوی از زبانهای کهنتر یعنی اوستایی و پارسی باستان ستانده شده اند.
حرف "ت" در بسیاری از واژگان پارسی در زبان امروز به "د" تبدبل شده است. بعنوان مثال واژه "مرتوم" در فارسی امروز به مردم تبدیل شده است.
واژه "مرت" در پارسی پیش از اسلام، پس از اسلام و در زبان فارسی امروز به "مرد" تغییر شکل یافته است.
تغییر کلمات زیر نمونه هایی دیگر از این دست هستند:
- کرتار= کردار
- فریات = فریاد
- فرکرت = فرگرد
- دیتم = دیدم
در کتاب آشنایی با زبانهای فارسی باستان و در فصل سوم در آشنایی با زبان اوستایی به این تغییر اشاره می شود و می نویسد که در صرف افعال متعدی (با مفعول) شناسه آخر فعل بستگی به مفعول دارد و نه فاعل. یعنی اگر در فارسی میگوییم من تو را دیدم، من او را دیدم، من شما را دیدم، من آنها را دیدم. در پهلوی فعل با مفعول تغییر میکند. من دیتم (من تو را دیدم)، من دیت (من او را دیدم). من دیتید (من شما را دیدم)، من دیتند (من آنها را دیدم).
در عقیده ملک الشعرا بهار حتی کلمه فارسی "دری" ریشه در همین تغییر دارد. وی می نویسد: " عقیده ی دیگری هم در وجه تسمیه ی دری است. آن این است که دری مخفف " تخاری " بوده که " خا ء " به " ها ء " هوز ( مطابق قاعده ی زبان فارسی ) تبدیل شده " الف " آن به " فتحه " بدل گردیده که " تهری " میشود وبعد " ت " به دال بدل شده - که در زبان فارسی اینگونه معمول بوده است - که " دهری " خوانده شود ، بعد " ه " آن حذف گردیده که بالاخره " دری " شده باشد."

شعر از نخستین شاعران پارسی گوی :

مرغی است خدنگ او عجب دیتی
مرغی که شکار او همه جانا
داده پر خویش کرکسش هدیه
تا بچه ش را برد به مهمانا

دیدن . [ دی دَ] (مص ) ۞ مصدر دیگر آن به قیاس بینیدن و اسم مصدرش بینش است . (از یادداشت مؤلف ). نگریستن . رؤیت کردن . نگریدن . نگاه کردن . نظر انداختن . عیان . معاینه . مقابل آگهی یافتن و خبر. ابصار. لحاظ. ملاحظه . رؤیة. رؤیان . مشاهده . (یادداشت مؤلف ). رؤیت آنچه برابر چشم است . عمل قوه ٔ بینائی و بیننده در منعکس ساختن مُبصَر در مُبصِر :

تا کی دوم از گرد در تو
کاندر تو نمی بینم چربو
ایمن بزی اکنون که بشستم
دست از تو به اشنان و کنشتو.

دیتن به معنای دیدن در ادبیات خراسانی و مشهد:
کوچه پس کوچه مشد بوی امام رضا مِدِه
دیتن گلدسته هاش دلِ آدمِ جلا مِدِه
هر کی که غصه دِرَه یا گِرِهِی تو کارشَ
مِرَه تُو صحنِ آقا حال و هواش صفا مده

دیتم به معنی دیدم در ادبیات کردی:
... پاشان هەستم دەکرد لە وتەکانیدا ناڕەزاییەک هەبێت دەربارەى دەست تێوەردانى هێرش محەرەم لە کاروبارى زانکۆکە بەڵام ئەم هەستە نە چووە قووڵاى فکرمەوە تا ئەو ڕۆژەى چوومە زانکۆکەو بە مەبەست وەرگرتن لە خوێندنى باڵا و دیتم بە چاوى خۆم کە ئەو کوردانەى کە دەشێت لەوانە بن کە کابرا دەیوت دوو ئەوەندەى ئەمریکى پێیە، دەستەمۆو لاوازى فەرمانى ئەمریکیەکانە، بگرە تەنانەت دیتم کە یەکێک لە کوردەکان بەوپەڕى ڕێزەوە دەدوا بۆ یەکێک لە بیانییەکان کە چى لە بەرامبەریا هەرگوێى لێنەدەگرت و گاڵتەشى دەهات....
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.