اجازه ویرایش برای همه اعضا

نتیجه

نویسه گردانی: NTYJH
نتیجه: هر چیز مادی یا معنوی خوب یا بد، کم یا زیاد که در پایان یک کار یا از یک نوشته، یک برنامه یا یک نقشه به دست می آید. همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آکام AkAm (کردی)، آیام AyAm (سغدی)؛ شایه shAye، هوده hude، برآیند، رهاورد، پیامد، دستاورد (دری)، ویمند vimand، هنزام hanzAm (مانوی). داتَک، دانْم dãnm (پهلوی). این دوازده واژه ی همتای یک واژه ی عربی، نشانگر پرباری زبان شیرین پارسی است و این امکان را فراهم می سازد که نویسنده و یا سراینده بتواند با به کاری آنها، بر زیبایی نوشته یا سروده ی خود بیفزاید.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
نتیجه . [ ن َ ج َ / ج ِ ] (از ع ، ص ، اِ) ماحصل کار. (ناظم الاطباء). چیزی که از چیز دیگر حاصل شده باشد. (فرهنگ نظام ). هر آنچه از پیروی کاری ...
بازداد = result
این واژه تازى (اربى) هستند سپارش مى شود بجاى آنها ، درمعناى نتیجه : از واژه هاى اَبْدُم Abdom(پهلوى: عاقبت ، نتیجه، آخر) ، انجام ، فرجام ، انجامش ، فر...
نتیجه واژه ای عربی و در پارسی می باشد. پارسی جایگزین آنها اینهاست: اَوَسات (اوستایی: اَوَثات) پَسیژ (پهلوی: پَسیچ) سوخین suxin (کردی) در نتیجه ز...
نتیجه بخش . [ ن َ ج َ / ج ِ ب َ ] (نف مرکب ) هر چیز که مثمر ثمری گردد و فایده ای از آن حاصل شود. (ناظم الاطباء).
نتیجه گیری . [ ن َ ج َ / ج ِ ] (حامص مرکب ) نتیجه گرفتن .
نتیجه ٔ سنگ . [ ن َ ج َ / ج ِ ی ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آتش . || آهن و مس و طلا و نقره و لعل و یاقوت و مطلق معدنیات را نیز...
این دو واژه عربی است و پارسی آن این است: نیگَمَن (سنسکریت: نیگَمَنَ)
نتیجه بردن . [ ن َ ج َ / ج ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) بهره گرفتن . فایده بردن . تمتع یافتن . || به مقصود رسیدن . کام یافتن .
نتیجه دادن . [ ن َ ج َ / ج ِ دَ ] (مص مرکب ) بهره دادن . فایده بخشیدن . منفعت رساندن . حاصل دادن : ز بوی باده ملک رو به خاک ما ناوردنتیجه ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.