تحجر
نویسه گردانی:
TḤJR
این واژه تازى (اربى) ست و برابر پارسى آن این است : سنگمنى Sangmani (پیشنهادى-پارسى: سنگ+ من(منیدن:پهلوى: اندیشیدن) : سنگ اندیش ، متحجر ) ، سنگ اندیشى Sangandishi (پارسى-پیشنهادى:تحجر) ، سنگایش Sangayesh (پارسى-پیشنهادى: سنگ + آیش(آمدن) : چون سنگ آمدن ،
تحجر ) ، شیتگى Shitegi (پهلوى: شیته : توده سنگ : چون توده سنگ بودن ، تحجر) ، سنگاورى Sangavari (پارسى-پیشنهادى: سنگ آوردن ، تحجر) ، سنگوارى Sangvari (پارسى-پیشنهادى: چون سنگ بودن، تحجر)
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تحجر. [ ت َح َج ْ ج ُ ] (ع مص ) تحجر گِل ؛ مثل سنگ سخت شدن آن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). مثل سنگ سخت گردیدن چیزی . (غیاث اللغات ) (آنند...
مصطلح است رفتار کسی را که در محدوده کوچکی از فهم(چه صحیح و چه نادرست) باقیمانده(منجمد شده) و گفتمان و فهم و درک دیگری را نمیپذیرد، و مبنای نظری و عقلا...
تهجر. [ ت َ هََ ج ْ ج ُ ] (ع مص ) در گرمگاه رفتن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). در هجر (نیمروز نزدیک زوال معالظهر) سیر کردن و در آن وقت ب...