اجازه ویرایش برای همه اعضا

نظر

نویسه گردانی: NẒR
این واژه ازاساس پارسى ست و تازیان (اربان) آن را از واژه ى پارسى و پهلوىِ نِگر Negar (پهلوى: نیکَر : نگاه ، دید ، بینش) برداشته و معرب نموده و ساخته " نظر" !!! و سپس مشتقات گوناگون از آن ساخته اند : اَنظار ، نظیر ، نظائر ، منظور ، منظر منظرة ، مناظر ، مناظرة
، نظارة ، ناظر ، انتظار ، منتظر ، استنظار ، تناظر ، متناظر و ...!!!!! پس شایسته یک ایرانى ست که بگوید و بنویسد " نِگر " نه نظرx : نِگر شما چیست؟ به نِگر من ... - نگرسنجى (نظرسنجىx) ، نگرخواهى (نظرخواهىx) ، نِگریه (نظریهx) ، بدنگر (بدنظرx) ، چشم نگر (چشم نظرx)
، نگرتنگ/تنگ نگر (نظرتنگ / تنگ نظرx) ، نگرباز (نظربازx) ، نگرى Negari (نظرىx) ، نگرگاه (نظرگاهx) ، هونگرى Hunegari (حسن نظرx) ، در نگرِ (در نظرِx) همتایان این واژه در پارسى : نگاه Negah ، چشم Chashm ، نگرش Negaresh ، بینش Binesh ، دیده Dideh ، دید Did ، دیدگاه
Didgah ، آچیت Achit (اوستایی: نگاه ، نظر)، آگْرَم Agram (اوستایی: آگْرَمئیتی: نگاه ، نظر ، دید)، رِوانین Revanin (کردی: دیده ، نظر ، نگاه)، دَرشَن Darshan (سنسکریت: دَرشَنَ:نگاه ، دید ، نظر، چشم)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
گران نظر. [ گ ِ ن َ ظَ ] (ص مرکب ) آنکه از روی ناز و تبختراز گوشه ٔ چشم به مردم می نگریسته باشد. (آنندراج ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این ترکیب تازى(اربى) ست اگرچه واژه نظر را تازیان از واژه نگر Negar در پارسى برداشته اند ولى این ساختار تازى(اربى) ست و برابرهاى پارسى آن اینهاست: بازن...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اکاچیت ékâcit (سنسکریت: ékacitta) **** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی آن این است: ویگور آچیت (ویگور از کردی: وه گور = تبادل + واژه ی اوستایی آچیت= نظر)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اعمال نظر: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: هَنزَف بینش hanzafe binesh هنزف hanzaf (مانوی)**** فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: رابیژی (کردی).*** فانکو آدینات 09163657861
نظر نهادن . [ ن َ ظَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نگاه کردن . (آنندراج ). نظر گماردن . نگریستن . خیره شدن : نظر بر یکدگر چندان نهادندکه آب از چشم ...
نظر گرفتن . [ ن َ ظَ گ ِ رِ ت َ ](مص مرکب ) نظر گردانیدن . (از آنندراج ). رجوع به نظرگردانیدن شود. رجوع به ترکیبات ذیل مدخل نظر شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۱ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.