اجازه ویرایش برای همه اعضا

فرار

نویسه گردانی: FRʼR
این واژه در عربی از ریشه ی فر (با تشدید ر) و فرر دانسته شده است. در فرهنگ های العین، لسان العرب، المفردات، مجمع البحرین، قاموس و التحقیق این ریشه آورده شده است و واژه ی مَفَر (با تشدید ر) به معنی جای فرار نیز از آن ساخته شده است. آنچه مهم است این که در اوستایی: پره اه para-ah و پره ئی parai به معنی فرار کردن است و پیداست که ریشه ی فر در عربی از همین واژه ی اوستایی ساخته شده است؛ ولی روشن تر از آن، واژه ی اوستایی فراو frāv به معنی فرار است که در پارسی دری farāv و سپس farār شده است. ****فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
فرار. [ ف ِ ] (ع مص ) رَوْغ . (اقرب الموارد). گریختن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (اقرب الموارد). گریختن از پیش دشمنی . (اقرب...
فرار. [ ف َ ] ۞ (ع مص ) گشودن دهان ستور را برای دانستن سن او از روی دندانهایش . (اقرب الموارد). دندان ستور نگریستن . (مصادر اللغة زوزنی ). ...
فرار. [ ف َرْ را ] (ع ص ) سخت گریزنده و پویه دونده . (منتهی الارب ). فارّ. (اقرب الموارد). رجوع به فارّ شود. || (اِ) در عبارت حریری بمعنی ...
فرار دادن . [ ف ِ / ف َ دَ ] (مص مرکب ) گریزانیدن . (آنندراج ). رجوع به فراراندن (مص جعلی ) شود.
فرار کردن . [ ف ِ / ف َ ک َدَ ] (مص مرکب ) گریختن . جَستن . رجوع به فرار شود.
مهاجرت نخبگان علمی به کشورهای پیشرفته
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
از این سه واژه، دو واژه ی آن (فرار، جمع) عربی و دسته پارسی است؛ جایگزین پارسی این سه واژه، هَندیمَن است که از اوستایی: هَندَرِمَنَ و هَندْوَرِمْنَ ساخ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.