اجازه ویرایش برای همه اعضا

بازنمودن

نویسه گردانی: BAZNMWDN
توضیح دادن. شرح دادن. بیان نمودن. بازگفتن و اعلام و اظهار کردن. تشریح و توضیح. ایضاح: «بنده آنچه رفته است، به تمامی بازنمود [یعنی: من هرآنچه گذشته بود و اتفاق افتاده بود، بیان کردم و توضیح دادم]، گفت: بدانستم (تاریخ بیهقی)».
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
بازنمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) دوباره نمودن . (ناظم الاطباء). دوباره نشان دادن : رخی کزو متصور نمیشود آرام چرا نمودی و دیگر نمی ...
شرح دادن، وصف کردن، توصیف کردن، وصف کردن
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.