نتایج جستجو

۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
یل . [ ی َ ] (ص ، اِ) شجاع و دلیر و پهلوان و مبارز و جنگجوی پر زور و قوت . (ناظم الاطباء). شجاع و دلیر. (آنندراج ). شجاع و دلاور و بهاد...
یل . [ ی َ ] (اِ) تاج خروس . (ناظم الاطباء).
یل . [ ی َ ] (ترکی ، اِ) جامه ٔ نیم تنه ٔ زنان . نیم تنه ٔ زنانه ، و امروز این کلمه بیشتر در روستاها مستعمل است . قسمی جامه ٔ کوتاه زنا...
یل . [ ی ُ ] (اِ) ۞ نوعی کرجی دراز و باریک سریعالسیر با پاروزنان بسیار. (یادداشت مؤلف ). نوعی قایق .
یل فکن . [ ی َ ف َ / ف ِ ک َ ] (نف مرکب ) یل افکن . که پهلوانان را بر زمین افکندو شکست دهد. سخت شجاع و جنگاور و دلیر : آن گرد یل فکن...
یل سوئی . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل ، واقع در 23هزارگزی شمال باختری گرمی ، با 146 تن سکنه . آ...
یل چشمه . [ ی َ چ ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس ، واقع در 65000گزی شمال خاوری گنبدقابوس و 1...
یل آباد. [ ی َ ] (اِخ ) قصبه ای ازدهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه ، واقع در 9هزارگزی جنوب باختری ساوه . سکنه ٔ آن 2654 تن و آ...
یل آباد. [ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قاقازیان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین ، واقع در 42هزارگزی شمال ضیأآباد و یکهزارگزی شوسه ٔ ر...
یل اوبار. [ ی َ اَ / اُو ] (نف مرکب ) (از: یل + اوبار، ماده ٔ مضارع اوباریدن یا اوباشتن به معنی بلعیدن و افکندن ) یل شکار. یل افکن . ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.