نتایج جستجو

۳۷۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۸ ثانیه
بابا. (اِ) پدر. اَب . باب . والد : هست مامات اسب و بابا خرتومشو تر چو خوانمت استر. سنائی .ز ابتدا سرمامک غفلت نبازیدم چو طفل زانکه ه...
بابا. (اِخ ) پاپ : فهو عندالمسلمین کالبابا، او کخلیفة پطرس ، عندالنصاری الکاتولیک . (نقود ص 133): وربما استعصوا علیه فیها ربهم حتی یصل...
بابا. (اِ) ادگار بلوشه در توضیح «باباخاتون » آرد: محققاً «بابا» باید خواند و این کلمه در مغولی بنا بر علم الاعلام مغولی از کلمه ٔ چین...
بابا. (اِخ ) نام مولای عباس . || نام مولای عایشه . || نام پدر عبدالرحمن بن بابا یا باباه تابعی . || نام پدر عبداﷲبن بابا یا ب...
بابا. (اِخ ) (میرزا...) جلدساز معروف که جلدهای روغنی عالی ساخته است و نمونه ٔ آن در کتابخانه ٔ سلطنتی به تاریخ 1206 هَ . ق . مرقع...
بابا. (اِخ ) دهی جزء دهستان طارم سفلی بخش سیروان شهرستان زنجان . 14هزارگزی باختری سیروان و 14هزارگزی راه مالرو زنجان - طارم . ک...
بابا. (اِخ ) لقب گنجعلی خان زیگ . تصویر او در عمارت چهل ستون اصفهان منقوش است . رجوع به گنجعلی خان و تاریخ کرد ص 208 و عالم آرای ع...
بابا. (اِخ ) (کوه ... ) کوهی در مغرب کابل ، سرچشمه ٔ رود هیرمند.
بابا. (اِخ ) سامی بیک گوید: قصبه ایست در قضای ایواجق از سنجاق بیغا در نزدیکی بابابرونی غربی ترین نقطه ٔ آناطولی ، دارای 4000 تن نف...
بابا. (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است در تسالیا واقع در 15هزارگزی شمال شرقی ینی شهر. (قاموس الاعلام ترکی ج 2).
بابا. (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است در ساحل جنوبی نهر کوستم . (قاموس الاعلام ترکی ج 2).
بابا. (اِخ ) (امیر...)حاکم کابل . صاحب حبیب السیر آرد: در اواخر همین سال میرزاشاه محمودبن میرزا بابر که بعد از فرار سپاه میرزاجهانشا...
بابا /bābā/ (ا.). ۱. پدر: ◻︎ طفل تا گیرا و تا پویا نبود / مرکبش جز گردن بابا نبود (مولوی: ۷۲). ۲. پدربزرگ. ۳. عنوانی برای برخی از عارفان: با...
بأباء. [ ب َءْ با ] (ع ص ) دانشمند. (منتهی الارب ). زیرک . (ناظم الاطباء).
بأباءة. [ ب َءْ ب َ ءَ ] (ع مص ) بابا گفتن کودک . (آنندراج ): بأباء الصبی ؛ گفت کودک بابا. (منتهی الارب ).
آی بابا. (اِخ ) (از: ترکی آی ، ماه + فارسی بابا، پدر) نامی است که مادران ماه را دهند آنگاه که کودکان شیرخواره ٔ خود را با نشان د...
ای بابا. {اِ}. شبه جمله ای بیانگر تعجب، ناراحتی، افسوس، گله گزاری ملایم، اِستِنکار، مخالفت و اعتراض و رد و انکار خفیف. معادل tush در انگلیسی...
بأباءة. [ ب َءْ ب َ ءَ ] (ع مص ) دویدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بابا گفتن کودک . (ناظم الاطباء): بأباء الصبی ؛ گفت کودک...
باباآدم . [ دَ ] (اِخ ) آدم ابوالبشر.- امثال :سال بابا آدم را داشتن ؛ سخت پیر بودن .
باباآدم . [ دَ ] (اِ مرکب ) (ریشه ٔ...) گیاهی است با برگی سخت پهن و سطبر. آراقیطون . ارقیطون . مندوس . || نوع دیگر آن غیردیواری و غ...
باباکرم شخصی بوده از لوطیان قدیم به اسم رسمی کرم کریمی قصاب محل بوده وهمه از او حساب میبردند وقتی از کوچه پس کوچه های محله گذر می‌کرد، بچه ه...
بابا کلک . [ک َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه ، 28 هزارگزی جنوب خاوری مراغه ، 15 هزارگزی جنوب شوسه ٔ م...
ریش بابا. (اِ مرکب ) قسمی از انگور. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). قسمی انگور دارای دانه های درشت و دراز. (فرهنگ فارسی...
علی بابا. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تراکمه ، بخش کنگان ، شهرستان بوشهر. واقع در 116 هزارگزی جنوب خاوری کنگان ، و دو هزار و پا...
علی بابا. [ ع َ ] (اِخ ) (سلطان ...) وی از جمله ملازمان سلطان محمودخان برادر میرزا الغبیک گورکانی ، در جنگ «اندجان » بوده است . (از ...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »