اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اوانی

نویسه گردانی: ʼWʼNY
اوانی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ آنیه ، و آنیه ج ِ اِناء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ظروف و آوندها. (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) :
مرا شاد کردی و آباد کردی
سرای من از فرش و مال و اوانی .

فرخی .


بر مفرش پیروزه بشب شاه حلب را
از سوده و پاکیزه بلور است اوانیش .

ناصر خسرو.


هم ز انواع اوانی بی عدد
کانچنان در بزم شاهنشه سزد.

مولوی .


رجوع به اناء و آنیه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اوانی . [ اَ نی ی ](ص نسبی ) منسوب است به اوانا که قریه ای است در ده فرسنگی بغداد. (الانساب سمعانی ). رجوع به اوانا شود.
عوانی . [ ع َ ] (ع اِ) عَوان . ج ِ عانی . (منتهی الارب ). رجوع به عانی شود. || ج ِ عانیة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رج...
عوانی . [ ع َ ] (حامص ) ستمگری و جباری و سختگیری و زجر کردن : خشم شاه عشق بر جانش نشست بر عوانی و سیه روئیش بست . مولوی .مرد از آن گفته پشی...
ستارگان درخشان آوانی جمع اونیه به معنی ستارگان درخشان است. رجوع شود به دیوان منوچهری دامغانی
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.