عوانی
نویسه گردانی:
ʽWʼNY
عوانی . [ ع َ ] (ع اِ) عَوان . ج ِ عانی . (منتهی الارب ). رجوع به عانی شود. || ج ِ عانیة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عانیة و عوان شود. عوانی ؛ زنان ، بدانجهت که چون شوی بر ایشان ظلم کندکسی به فریاد آنها نرسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عوانی . [ ع َ ] (حامص ) ستمگری و جباری و سختگیری و زجر کردن : خشم شاه عشق بر جانش نشست بر عوانی و سیه روئیش بست . مولوی .مرد از آن گفته پشی...
ستارگان درخشان
آوانی جمع اونیه به معنی ستارگان درخشان است. رجوع شود به دیوان منوچهری دامغانی
اوانی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ آنیه ، و آنیه ج ِ اِناء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ظروف و آوندها. (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) : ...
اوانی . [ اَ نی ی ](ص نسبی ) منسوب است به اوانا که قریه ای است در ده فرسنگی بغداد. (الانساب سمعانی ). رجوع به اوانا شود.