اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاس

نویسه گردانی: TAS
تاس . (اِ) تلواسه و اضطراب و بیطاقتی . (برهان ) (ناظم الاطباء). تاس و تاسا و تاسه بمعنی اضطراب و بی طاقتی و اندوه و ملالت و بی قراری (است ). (آنندراج ) (انجمن آرا). تاس ، تاسه باشد یعنی تالوسه و تالواسه نیز گویند، هردو بمعنی بی طاقتی . (فرهنگ اوبهی ). بیقراری و اضطراب که الفاظ دیگرش تاسه و تاسا است . (فرهنگ نظام ). || تیره شدن روی از غم و الم . (آنندراج ) (انجمن آرا). || میل به چیزها باشد و زنان آبستن را این حال بیشتر دست دهد. (برهان ). میل به خوردن چیزی مر زنان آبستن را و آن را تلواسه و واسه نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). میل و شهوت به خوردن چیزهای نامناسب و غیرمعتاد چنانکه در زنان آبستن پیدا شود. رجوع به تاسا و تاسیدن و تاسه و ترکیبات تاس و تلواسه و تالواسه شود. || مکعب کوچکی دارای شش سطح که در روی آن نقطه های چند نشان کرده وبا آن نرد بازی میکنند. (ناظم الاطباء) :
تاس اگر نیک نشیند همه کس نرّاد است .
رجوع به طاس شود.
|| ظرفی است از جنس کاسه که حصه ٔ زیرینش تنگ تر از حصه ٔ بالاست و بیشتر ظرف آب است در حمام و غیر آن . (فرهنگ نظام ). پیاله و طاس ۞ . (ناظم الاطباء). رجوع به طاس و ترکیبات تاس و طاس شود. || (ص ) سر تاس ؛ سر بی موی ، یا تاس شدن سر؛ ریختن موی میان سر باشد و آن را در قدیم تَز می گفته اند. رجوع به طاس و تز شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
طاس نگون . [ س ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) کنایه از آسمان است و عربان فلک خوانند. (برهان ). کنایه از فلک و آسمان است . (ناظم الاطباء).
طاس پرچم . [ س ِ پ َ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قبه ای که پرچم علم بر آن نصب میشود. (شرح دیوان خاقانی ) : طاس زرین کش آفتاب آساکآفتاب ...
طاس بقچه . [ س ِ ب ُ چ َ / چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مجموع اسباب حمام مردی یا زنی .
طاس گدائی . [ س ِ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاسه ٔ گدائی که در عرف کشکول گویند. (آنندراج ) : صحن فلک پر نجوم نیست که بر درگهت طاس گدا...
طاس افلاک . [ س ِ اَ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قبه ٔ آسمان است .
طاس آبگون . [ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی طارم نیلگون است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ).
طاس لغزنده . [ س ِ ل َ زَ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طاس که لغزد. جام لغزان . || لانه ٔ موری مورچه خوار : چو در طاس لغزنده افتاد مورر...
طاس و پنگان . [ س ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) طاس ساعت . رجوع به طاس ساعت و پنگان شود.
طاس چهل کلید. [ س ِ چ ِ هَِ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طاس چل کلید. طاسی است که بر یکدسته کلیدهای آهنین ادعیه نقش کنند و بر آن طاس نیز...
سر طاس نشاندن . [ س َ رِ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) زیرپاکشی کردن از کسی . اسرار کسی را بحیله بیرون آوردن . و این ترکیب مأخوذ است از عمل طاس نشا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.