اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زمه

نویسه گردانی: ZMH
زمه . [ زَ م َه ْ] (ع مص ) سخت شدن گرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سخت شدن گرما بر آن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) شدت گرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شدت و سختی گرما. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ذمة. [ ذَ م َ ] (ع مص ) (شاید معرب از دمه ٔ فارسی ) سخت شدن گرما. سخت شدن گرما بر مرد.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اهل ذمه . [ اَ ل ِ ذِم ْ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کافران مطیع پادشاه اسلام ، و گاهی عبارت از رعیت باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج )....
مدیون کسی بودن بر کسی دین داشتن
مشغول ضمه. املاءِ ناصحیح «مشغول الذمه».
تمسک ذمه . [ ت َ م َس ْ س ُ ک ِ ذِم ْ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سند ذمه . (ناظم الاطباء).
عدم ایفای عهد - نپرداختن دین و تعهد
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اهل عهد و ذمه . [ اَ ل ِ ع َ دُ ذِ م م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باج گزار. خراج گزار. (آنندراج ). که جزیه دهد و در پناه اسلام باشد. رجوع به...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.