اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سأم

نویسه گردانی: SAM
سأم . [ س َءْم ْ / س َ ءَ ] (ع مص ) بستوه آمدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) موت ،ترک همزه در آن مشهورتر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) مکروه . غیر مقبول . (دزی ج 1).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
سام رزم .[ رَ ] (ص مرکب ) آنکه چون سام جنگ کند : جم سیری و سام رزم و دارا بزمی رستم کرداری و فریدون کاری .فرخی .
سام کیس . (ص ) بزرگ و شریف باشد و اشهر سامکیس یعنی مهتر بزرگ و شریف . (برهان ) (آنندراج ).
سام دست . [ دَ ] (ص مرکب ) آنکه در جلدی و چابکی چون سام باشد. دارنده ٔ دست بمانند دست سام : چابکی چرب دست و شیرین کارسام دستی ۞ و نام او ...
عالی ترین مرتبه از جوانمردی
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سام میرزا. (اِخ ) معروف به شاه صفی . رجوع به صفی شود.
سام میرزا. (اِخ ) این میرزا برادر کوچکتر شاه مرحوم (یعنی شاه طهماسب اول ) بود. عیش و عشرت را دوست میداشت و چند سال درخراسان فرمانفرمایی م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سام بیذ. (اِ مرکب ) قسمی از بیذات و سام بیذ کلمه ای است مرکب از سام + بیذ و چنانکه ابوریحان آرد: بیذ در تداول مذهب برهما بمعنی علم بچیزی ...
سام بوکا. (ا) ۞ یک نوع آلت موسیقی قدیمی است که معلوم نیست شبیه چه آلتی بوده است ، شاید لفظ دنبک پس از تصحیف رومیها سامبوکا گردیده . ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.