اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ماهی

نویسه گردانی: MAHY
ماهی . [ هی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت است به ماء. مائی . ماوی . (از اقرب الموارد). آبی . (ناظم الاطباء). || هو ماهی الفؤاد؛ او ترسو و کندذهن است . (از اقرب الموارد). رجل ماهی الفؤاد؛ مرد بددل و ترسو و کندخاطر. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
ماهی دندان . [ دَ ] (اِ مرکب ) دندان قسمی از ماهی که از آن قبضه ٔ کارد و شمشیر سازند. (ناظم الاطباء).
ماهی روبان . (اِخ ) شهری است از ناحیت پارس اندر میان آب نهاده چون جزیره ای ، جائی خرم است و بارگاه همه ٔ پارس است . (حدود العالم ). در سف...
ماهی رویان . (اِخ ) جوالیقی در المعرب ذیل مهرقان آرد: این کلمه معرب ماهی رویان است و در حاشیه ٔ همان کتاب آمده : رویان در نسخه ٔ اصل بدون ...
ماهی زهرج . [ زَ رَ ](معرب ، اِ مرکب ) ۞ داروی ماهی . سم السمک . ماهی زهره و آن را در دواها نیز به کار برند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ن...
ماهی زهره . [ زَ رَ / رِ ](اِ مرکب ) پوست بیخ گیاهی است بغایت سیاه مانند جگرماهی و آن را به عربی سم السمک و شیکران الحوت خوانند اگر قدری...
ماهی شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) ۞ شعبه ای از جانورشناسی که درباره ٔ ماهیها و انواع آن بحث می کند. (از لاروس ).
ماهی‌شناسی کاربردی دانش نوینی در گسترهٔ علوم محسوب می‌گردد که علاوه بر پرداختن به چگونگی زیست ماهی، با علوم کاربردی و اجرایی نیز در ارتباط می‌باشد[۱][...
ماهی‌شناسی (به انگلیسی: Ichthyology) علم شناخت و رده‌بندی ماهی‌ها است.[۱] آب به عنوان محیط زیست ماهیان و آبزیان، تمامی نیازهای حیاتی آن‌ها را برطرف می...
ماهی پرنده [نجوم] صورت فلکی کم‌فروغی در آسمان جنوبی (southern sky) که پرنورترین ستارۀ آن از قدر 3/8 است. 'Volans, Vol, Flying Fish ولانز صورتی است فلک...
خانه ٔ ماهی . [ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از آب است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۱ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.