اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نس

نویسه گردانی: NS
نس . [ ن ُ ] (اِ) ۞ به معنی پوز باشد که گرداگرد لب و دهان است از جانب درون و بیرون . (برهان قاطع). گرداگرد دهان که پوز گویند. (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از جهانگیری ). گرداگرد دهان از بیرون سو. (اوبهی ). پوز. زفر. فرنج . نول . پیرامن دهان :
... آلوده بیاری و نهی در ... من
بوسه ای چند به تزویر دهی بر نس من .

مهستی یا رودکی .


بی نواتر ز ابرهای تموز
سردنس تر ز بادهای خزان .

سنائی (از جهانگیری ).


همچون سگ قصاب نیابد شکم سیر
در خون ز سر حرص و طمع تا ننهد نس .
تا چند نس خویش نهی بر نس من
ایری چو دوال برنهی بر اس من .

؟ (از انجمن آرا).


شمس فخری .


|| (ق ) هنوز. (یادداشت مؤلف ) :
از چنو شاعر نس از تو بحردست
ده هزاری که بگفتم اندک است ۞.

مولوی .


|| (اِ) هوش . عقل . (برهان قاطع) (جهانگیری ) (فرهنگ نظام ) ۞ (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). شعور. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). فراست . رای . تدبیر. (ناظم الاطباء). || مال . دارائی . (یادداشت مؤلف ) :
این نودساله عجوز گنده کس
نه خِرَد هِشت آن ملک را و نه نس ۞ .

مولوی .


|| ریش . لحیه . (ناظم الاطباء). || در سبزوار، بینی . (فرهنگ نظام ). || فرج زن . (ناظم الاطباء). شرم زن . (یادداشت مؤلف ). || جای لغزان . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
راتی نس . [ ن ِ ] (اِخ ) ۞ سوارکاری از طایفه ٔ کادوسیان که درحضور کورش اسب دوانی کرد. (ایران باستان ج 1 ص 429).
ارسی نس . [ اُ ن ِ ] (اِخ ) ۞ طبق روایت کنت کورث . و ارکسی نس بروایت آریان . فرمانده سپاهیان ایران در زمان داریوش سوم و او نژاد خود را به ...
ارکسی نس . [ اُ ن ِ ] (اِخ ) ۞ قائم مقام ((فرازااُرت )) والی پاسارگاد، که بهنگام سفر اسکندر در هند، جانشین فرازاارت شده بود تا اسکندر پس از ...
اریام نس . [ اَ ن ِ ] (اِخ ) آریام نس . پسر آریارات دوم ، پادشاه کاپادوکیه (280- 230 ق . م .). وی به سال 256 ق . م . جلوس کرد. (ایران باستان...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نث . [ ن َث ث ] (ع ص ) دیوار نمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || کلام غث و نث ؛از اتباع است . (منتهی الا...
نص . [ ن َص ص ] (ع مص ) برداشتن حدیث را به سوی کسی . (منتهی الارب ). برداشتن حدیث را. (از زوزنی ). رفع حدیث . (فرهنگ خطی ). برگردانیدن حدیث...
نص . [ ن َص ص ] (ع اِ) هر کلام صریح که واضح و آشکار باشد. (ناظم الاطباء) : و مهیاشد امیرالمؤمنین از برای ایستادگی در آن کار که به او حوا...
این واژه تازى (اربى) ست به معناى کلام معتبر و عین و اصل مطلب.. بجاى آن میتوان از ساخته پیشنهادى اُستْواژ : Ostvaj اُسْت به اضافه ى واژ (اُست در پهلوى ...
نص ء. [ ن َص ْءْ ] (ع مص ) گرفتن موی پیشانی کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ناصیه ٔ کسی را گرفتن . (از متن اللغة) (از اقر...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.