اجازه ویرایش برای همه اعضا

منقول

نویسه گردانی: MNQWL
این واژه تازى (اربى) است و سپارش مى شود بجاى از واژه هاى بَریک Barik (پهلوى: بُرده شده ، بُردنى) و درمعناى دیگر از گفتیک-گفتگ-گوییک Goftik-Goftag-guyik (به ساختار پهلوى : گفته شده ، نقل شده ، منقول) و جامنونیکJamnunik-Jamanunik(پهلوى: گفته-بیان-اظهار شده)
بهره جست. در پهلوى جامنونتنJamnuntan-Jamanuntan : گفتن ، بیان-اظهار-نقل-عرض کردن .. جامنونJamanun-Jamnun: گفتار ، سخن ، صحبت ، اظهار ، عرض
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
منقول . [ م َ] (ع ص ) نقل کرده شده و جابجاکرده شده . (ناظم الاطباء).جابجاگردیده . از جایی به جایی برده شده . || نقل شده و حکایت شده و خبرداده...
(جابجا شده چیز یا سخن). همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویهزیک vihzik (مانوی: vihez با پسوند پهلوی یک).*** فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ناویهزیک nāvihzik (نا با مانوی vihez با پسوند پهلوی یک).*** فانکو آدینات 09163657861
اسم منقول . [ اِ م ِ م َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء منقوله شود.
اموالِ مَنقول. (امور حقوقی) هر یک از اموال یک شخص که قابل نَقل (حرکت، جابجائی) است. بر این اساس، میز تحریر یک شخص جزو «اموالِ منقول» وی می باشد، ولی م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
منغول . [م ُ ] (اِخ ) مغول : چون لشکر منغول به لب آب ترمد... سلطان محمد خوارزمشاه هزیمت کرد و لشکر سیستان بجمله کشته شدند و این بود به ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.