اجازه ویرایش برای همه اعضا

ترکان

نویسه گردانی: TRKAN
ترکان. [تَ رِ]. ((نف ، ق.). ترکاننده، مُنفَجِر کُنَنده. آنکه سنگ و صخره و بنا و معدن و سنگر و مستحدثات منفجر می کند. تخریب چی. تخریب گر. عمله تخریب. انگلیسی:Demolition operative عربی: عامل الهدم
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ترکان . [ ت ِ ] (ع مص ) گذاشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تَرک . (ناظم الاطباء). واگذاشتن . (از اقرب الموارد). || ترک کردن (از اضداد). (منته...
ترکان . [ ت َ ] (اِ) لقب زنان از عالم بی بی و بیگمه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : کار ترکانست نی ترکان بروجای ترکان خانه باشد، خانه شو. مول...
ترکان . [ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الموت که در بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین و در 9 هزارگزی جنوب خاوری معلم کلایه و 46 هزارگزی راه...
ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز که در 12 هزارگزی جنوب خاروی شیراز و 2 هزارگزی شوسه ٔ شیراز به جهرم...
ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) دیهی معروف به مرو. (از معجم البلدان ).
ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) قریه ای است به یک فرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق شیراز. (از فارسنامه ٔ ناصری ).
ترکان . [ ت َ ] (اِخ ) رجوع به ابی صالح ترکان شود.
ترکان . [ ت َ ] (اِخ ) (بی بی ...). رجوع به بی بی ترکان شود.
ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) ترک ، ترکستان : گر ایدونکه گویی که ترکان و چین ...بگیرم زنم آسمان بر زمین مپندار کین نیز نابودنیست نشاید کسی کو نفرمو...
چم ترکان . [ چ َ ت ُ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان نیمور بخش حومه ٔ شهرستان محلات که در 10هزارگزی خاور محلات و 3 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ دلیجان ب...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.