اجازه ویرایش برای همه اعضا

مطر

نویسه گردانی: MṬR
به معناى باران ، این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان(اربان) از واژه پهلوى مَتَرا Matara به معنى باران برداشته معرب نموده و ساخته اند: المطَر ، ماطرة ، مَطَرَ یمطر مطوراً مطراً ، أمطار ، إمطار ، مُمطِر ، مُطرانیّ ، مُطرانیة و ... !!!! دیگر همتایان
آن در پارسى چنینند: باران Baran (پهلوى) ، مادْریگ Madrig (پهلوى: باران) ، واریشْتْ (کردى: باران ، بارش)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
مطر. [ م َ طَ ] (ع اِ) باران . (ترجمان القرآن ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث ) (مهذب الاسماء). آب ابر. آبی که از ابر ریزد. ج ،اَمطار. (از اق...
مطر. [ م ُ ] (ع اِ) خوی و عادت . || خوشه ٔ ارزن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مطر. [ م َ طِ ] (ع ص ) یوم مطر؛ روز باباران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مطر.[ م َ ] (ع مص ) باریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || بارانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (الم...
مطر. [ م ُ طِرر ] (ع ص ) (از «طرر») غضب مطر؛خشم ناجایگاه یا خشم نابایست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). غضب علینا غضباً مطراً؛ خشم گرفت ...
مطر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) رجوع به متر شود.
باغ مطر. [ ] (اِخ ) یکی از دیههای الجبل (قم ). (تاریخ قم ص 136).
الیاس مطر. [ اِل ْ م َ طَ ] (اِخ ) ابن دیب مطر (1273-1328 هَ . ق . / 1857-1910 م .). پزشکی متتبع بود. در حاصبیا از کشور سوریه بدنیا آمد و در بیرو...
متر. [ م َ ] (ع مص ) سرگین انداختن . (آنندراج ). سرگین انداختن و ریخ زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بریدن . (منتهی...
متر. [ م ُ ت ِرر ] (ع ص ) برنده . (از منتهی الارب ). قطع کننده . (ناظم الاطباء).
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.