اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آبو

نویسه گردانی: ʼABW
آبو. (اِ) نیلوفر آبی . نیلوپر. لیلوپر :
صنعش بسر کوه برویانده شقایق
در باغ دمانده لَطَفش سوری و آبو.

خواجه عمید لوبکی .


ای گرد درت آب رخ خواجه ٔ کاریز
وی خاک کف پای تو تاج سر آبو.

شیخ آذری .


|| خال . دایی . برادر مادر. خالو. مربرار.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آب و جارو کردن . [ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) روفتن بجاروب با آب پاشیدن .
حسن بن هانی حَکَمی شناخته‌شده به ابونُواس اهوازی (۱۳۳-۱۹۶ هجری قمری در اهواز، ۷۵۰-۸۱۰ میلادی) معروف به ابونواس، شاعر ایرانی‌تبار عرب‌زبان بود. ابونواس...
شیخ ابواسحاق احمد بن حلاج اطعمه، معروف به بسحاق اطعمه، شاعر پارسی گوی نیمهٔ دوم سدهٔ هشتم و سدهٔ نهم بود. او در نیمه دوم سده هشتم هجری قمری در شیراز م...
شیخ ابوعلی رودباری قطب دوم بعد از غیبت کبرای حجت بن الحسن در سلسلهٔ نعمت‌اللهی است. ابوعلی رودباری، نامش احمد و پدر وی محمّد بن ابوالقاسم است. وی اصال...
ابو اِسْحاقِ اِلْبیری، ابراهیم بن مسعود بن سعید تُجیبی (د 459 یا 460ق/1067 یبا 1068م)، شاعر و فقیه مالکی اواخر عصر امویان و دورۀ ملوک الطوایف در اندلس...
اِبْن‌ِ رَشیق‌، ابوعلى‌ حسن‌ بن‌ رشیق‌ قیروانى‌ (390- ذیقعدة 456ق‌/1000-1064م‌)، شاعر، ادیب‌، ناقدِ عصر ملوک‌ِ صنهاجه‌ در مغرب‌. پدرش‌ رشیق‌، رومى‌ ال...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سلطان ابوسعید (از ۷۱۶ تا ۷۳۶ ه‍. ق.) از ایلخانان مغول و پسر الجایتو بود که در سن دوازده سالگی به ایلخانی ایران رسید. در بخشی از دوران ایلخانی او امیرچ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.