اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آتم

نویسه گردانی: ʼATM
آتم . [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ اَتُم . رجوع به جزء لایتجزی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
عطم . [ ع ُ ] (ع اِ) پشم رنگین زده . (منتهی الارب ). پشم زده شده . (از اقرب الموارد) (از مخزن الادویه ). || (اِخ ) نام جایگاهی است . (از مع...
عطم . [ ع ُ طُ ] (ع ص ) هلاک شدگان . واحد آن عطیم و عاطم است . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به عاطم و عطیم شود.
عاتم . [ ت ِ ] (ع ص ) مهمان شبانگاه آینده . یقال : جائنا ضیف عاتم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جاءَ نا ضیف عاتم ؛ ای بطی ٔ ممس . (اقرب الموارد...
اطم . [ اُ ] (ع اِ) حصار سنگین . (آنندراج ) (منتهی الارب ). پناهگاه . ج ، آطام . (مهذب الاسماء). کوشک و هر قلعه ٔ سنگین . (ناظم الاطباء).حصن . (ا...
اطم . [ اُ طُ / اُ ] (ع اِ) قلعه های چند مر اهل مدینه را. ج ، آطام و واحدآنها را اَطَمة گویند. (ناظم الاطباء). بمعنی دژهاست و بیشتر حصن های مد...
اطم . [ اَ طَ ] ۞ (ع مص ) خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || منضم گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندر...
اطم . [ اَ ] (ع مص ) دست خود را گزیدن . (از ذیل اقرب الموارد). گزیدن چنانکه دست خود را ۞ .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || افکندن چنانکه...
عاطم . [ طِ ](ع ص ) هلاک شده . ج ، عُطُم . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
اطم الاضبط. [ اُ طُ مُل ْ اَ ب َ ] (اِخ ) نام قلعه ای است به یمن که گویند آن را اضبطبن قریع بنا کرد پس از تاراج صنعاء. (از منتهی الارب ). ح...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.