گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آذون نویسه گردانی: ʼAḎWN آذون . (ص ) به معنی آنچنان باشد، چنانکه ایذون به معنی اینچنین است : تفکر کن یکی در خلقت شاهین و مرغابی نگویی کز چه معنی راست این ایذون و آن آذون ؟ سنائی .رجوع به ایدون و اندون و آندون شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی اذون اذون . [ اَ ] (ع ص ) گوش ور. آنکه گوش برجسته دارد چون آدمی و آهو و ستور، خلاف صَموخ که گوش خفته است مانند مرغ و ماهی : کُل ﱡ صموخ بیوض و... اذون اذون . [ اَ ] (اِخ ) قریه ایست از نواحی کوره ٔ قصران در خارج نواحی ری و بدانجا منسوبست ابوالعباس احمدبن الحسین بن بابا الزیدی و ابوسعد از ا... اضون اضون . [اِ ] (ع اِ) ج ِ اضاة. (قطر المحیط) (منتهی الارب ). عزون عزون . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عِزَة در حال رفع. (از منتهی الارب ). گروهی مجتمع از مردم . (آنندراج ). عِزین . و رجوع به عزة و عزین شود. عزون عزون .[ ع ُزْ زو ] (اِخ ) از اعلام است . (از منتهی الارب ). عضون عضون . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عِضة در حال رفع. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عضة و عضین شود. || ج ِ عِضاهة. (ناظم الاطباء). رجوع به ... اضؤن اضؤن . [ اَ ءُ ](ع اِ) ج ِ ضأن . (منتهی الارب ). رجوع به ضأن شود. ازون کیو ازون کیو. [ ] (اِخ ) موضعی است در جنوب بیو، از نواحی شمال غربی ترکستان روس . ازون برون این واژه مرکب در زبان آذری ترکیبی است از دو واژه «اوزون» به معنی: «دراز» و «برون» به معنی: «بینی». اوزون برون که ظاهرا اسم ی نوع ماهی هم هست یعنی «در... اذون الجای تو اذون الجای تو. [ ] (اِخ ) رجوع به حبطج 2 ص 134 س 33 شود. شاید اوزون باشد بمعنی دراز. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود