آریز
نویسه گردانی:
ʼARYZ
آریز. (اِخ ) نام محلی براه سنندج و مریوان میان گردنه ٔ آریز و تودار در 27هزارگزی سنندج .
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ام عریض . [ اُم ْ م ِ ع َ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از المرصع).
نهر عریض . [ ن َ رِ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قصبه ٔ نصار بخش قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان . در 4 هزارگزی شمال غربی نهرقصر و 23 هزارگزی ...
دیه عریض . [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ظاهراً قریه ای بوده است در چهارفرسنگی شهر مدینه : والی مدینه را... با جمعی انبوه از معارف و مشایخ مدینه حاض...
عریض شدن . [ ع َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پهن شدن . پهناور شدن . فسیح شدن . عرض پیدا کردن . اتساع یافتن . متسع شدن . باپهنا گشتن . و رجوع به عریض ش...
عریض کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پهن کردن . باوسعت کردن . واسع کردن .متسع ساختن . توسعه دادن . اتساع دادن . سعه دادن . وسعت دادن . فسیح ...