اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آزر

نویسه گردانی: ʼAZR
آزر. [ زَ ] (فعل امر) صیغه ٔ امر از آزردن :
نگار و صورت آن بت به هند و چین در هم
شکست خامه ٔ مانی و رنده ٔ آزر
نگار آزر و مانی غلام صورت اوست
ز من بدین که بگفتم گر آزری آزر.

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
آزر. [ زَ ] (اِمص ، اِ) مخفف آزار. (برهان ). || (ص ) کج طبع. (برهان ).
آزر.[ زَ ] (ع ص ) اسبی که هر دو ران سپید دارد و دو پای پیشین سیاه یا برنگی دیگر. || اسب که سرین وی سپید بود. (مهذب الاسماء). || دشنام ...
آزر. [ زَ ] (اِخ ) نام پدر ابراهیم پیغامبر علیه السلام . و او را آزر بت گر و آزر بت تراش نیز گویند : دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم چون ژرف بنگ...
آزر. [ زَ ] (اِخ ) نام ناحیه ای میان سوق اهواز [ خوزیان واچار ] و رامهرمز. || مدینه ٔ آزر؛ نام شهری بوده میان بصره و کوفه ، و آن را اَطد ...
آزَر (اوستایی) آزردن، اذیت کردن، آزارـ عذاب دادن
پور آزر. [ رِ زَ ] (اِخ ) مراد ابراهیم پیغمبر، پدر اسماعیل علیهما السلام است : چنین خواندم که پیش پور آزراز آتش نرگس و گل رست و ریحان . ناص...
ازر. [ ] (اِخ ) موضعی در جنوب غربی خلیج فارس : شهرستان آنرا [ بحرین را ] هجر گفته اند اردشیر بابکان ساخت و در زمان سابق آنرا بالحسا و قطیف ...
ازر. [ اُ زُ ] (ع اِ) ج ِ اِزار.
ازر. [ اُ ] (ع اِ) جای بستن ازار. محل بستن بند تنبان .
ازر. [ اِ ] (ع اِ) اصل . || چادر.
« قبلی صفحه ۱ از ۸ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.