اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آزرم

نویسه گردانی: ʼAZRM
آزرم . [ زَ ] (اِخ ) آزرمی . آزرمیدخت :
یکی دختری داشت آزرم نام
ز تاج بزرگان شد او شادکام
همی بود بر تخت بر چار ماه
به پنجم شکست اندرآمد بگاه .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عضرم . [ ع ِ رِ ] (ع اِ) گیاهی است که در نان کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
عظرم . [ ع ِ رِ ] (ع اِ) سرگین شیر بیشه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حبانة عزرم . [ ح َب ْ با ن َ ت ُ ع َ رَ ] (اِخ ) نام نقطه ایست نزدیک کوفه و برخی روات عامه و خاصه بدانجا منسوب هستند، و منهم اسحاق العزرمی ....
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.