اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آستان

نویسه گردانی: ʼASTAN
آستان . (اِ) درگاه . درگه . آستانه . وصید. فِناء. سُدّه . کفش کن . جناب . عتبه . ساحت . حضرت . کریاس (بفارسی ). اُسکفه . گذرگاه . و آن قسمت پیشین خانه باشد پیوسته ٔ بدر :
چو آن شیرپیکر علامت به بندد
کند سجده بر آستانش دوپیکر.

ناصرخسرو.


کز ندیمان مجلس ار نشود
از مقیمان آستان باشد.

انوری .


وآنکه چون آستان فتد در پای
پیش او سر به آستان ننهند.

مجیر بیلقانی .


از خانه ٔ اختیار خصمت
چون پرده برون آستان باد.

سیف اسفرنگ .


راست شو تا به راستان برسی
خاک شو تا بر آستان برسی .

اوحدی .


سود کس بر زیان او مپسند
فتنه بر آستان او مپسند.

اوحدی .


مشو یک زمان غایب از آستانش
که هر کس که غایب شد او هست خایب .

سلمان ساوجی .


بر آستان تو غوغای عاشقان نه عجب
که هر کجا شکرستان بود مگس باشد.

حافظ.


از آستان پیر مغان سر چرا کشم
دولت در این سرا و گشایش در این در است .

حافظ.


- آستان بوس ؛ آستان بوسی :
پادشاها همه شاهان که بخواب آمده اند
آستان بوس تو در خواب تمنا کردند.

امیرخسرو.


- آستان بوسی ؛ اصطلاحی است در زبان ادب و احترام مترادف تشرف و بخدمت رسیدن ، یعنی نزد بزرگی رفتن .
|| (ص ) ستان . برپشت خفته :
در تنگنای بیضه زتأثیر عدل او
نقاش صنع پیکر مرغ آستان نهاد.

سلمان ساوجی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
استان های ایران در دوره اول اسلامی تقسیمات و نام های جغرافیای ایران بزرگ از قرن 6 تا 16 میلادی، در صورت تقاضا و یا بنا به موضوعات وبلاگ هر بخش...
استان اصفهان که یکی از شاهراه های اصلی جاده ابریشم نیز می باشد ، دارای کاروانسراها و قلعه های فراوان می باشد. قلعه انوشیروان قلعه روستای گرمه قلع...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.