اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آش

نویسه گردانی: ʼAŠ
آش . (اِ) آهر. آهار. بت . پت .شوی و شو که بجامه کنند. || ترکیبی مایع که پوست خام در آن آغارند پیراستن و دباغت را. خورش . || لعاب که بر ظروف سفالین و فلزین دهند. || لعابی که به پشم زنند نمد ساختن را.
- آش کردن ؛ دباغت و پیراستن ادیم . آغاردن پوست در خورش . رجوع به آشدار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اش وهیشت . [ اَ ش َ وَ ت َ ] (اِخ ) ۞ فارسی اوستایی کلمه ٔ اردیبهشت است که نگهبانی دومین ماه سپرده به اوست ، یکی از امشاسپندان یا مهین فر...
اش الحیار. [ ] (اِخ ) به روایتی نام جد اشک بن اشدبن ازران بن اشقان بن اش الحیاربن سیاوش بن کیکاوس (؟). (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 16).
آشیانه خاندان محمد صلی الله علیه و آله؛ یعنی شهر قم
رماد عش الخطاطیف . [ رَ دِ ع ُش ْ شُل ْ خ َ ] (ع اِ مرکب ) خاکستر آشیانه ٔ پرستوک . دارویی است . بهترین آن بود که آشیانه در موضعی بود که بسیار...
درشکایت از قطع رابطه ی مخاطب با گوینده به کار می رود به معنی دیگر سایه ات را بر سر ما نمی اندازی
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.