اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آشور

نویسه گردانی: ʼAŠWR
آشور. (نف مرخم ) در کلمات مرکبه مثل دویت آشور و تنورآشور، مخفف آشورنده است ، یعنی بهم زننده .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
آشور. (اِخ ) رجوع به آسوریان شود.
آشور. (اِخ ) نام پسر دوم سام بن نوح ، و مملکت آشور به نام او خوانده شده است .
آشور. (اِخ ) نام رب النوع بزرگ آسوریان .
این واژه به واتای جایگاه شیران است. (تاریخ ماد، برگ 274 )
مال آشور. (اِخ ) دهی از دهستان سیلاخوراست که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 576 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
دوات آشور. [ دَ ] (نف مرکب ) آشورنده ٔ دوات . میلی که بدان صوف و لیقه ٔ دوات را بهم زنند و مبدل محبره کش گویند. (آنندراج ). چیز که دوات را ...
دویت آشور. [ دَ ] (اِ مرکب ) میلی که بدان دوات و آمه را بهم زنند. (از برهان ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). محراک . (زمخشری ).
آثورا (آرامی: اَبر نَهَرا، فرارود، اکدی: ابرناری EBER-NĀRI) نامی است که برای بابل و آشور، بین قرن ۵–۸ پیش از میلاد، برای غرب رود فرات، یعنی فنیقیه، سو...
آشور بانی پال . (اِخ ) رجوع به آسور بانی پال شود.
آشوراوبالیت یکم(Aššur-uballiṭ I)( پادشاهی ۱۳۶۵-۱۳۳۰ (پیش از میلاد) ) پادشاه امپراتوری آشور بود. وی با شکست دادن شوت‌تارنای دوم توانست کشور آشور را مست...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.