اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آگین

نویسه گردانی: ʼAGYN
آگین . (ص ) پُر :
همه کاخ تابوت بد سربسر
غنوده بصندوق در شیر نر
تو گفتی که سام است با یال و سفت
غمین شد ز جنگ اندر آمد بخفت
بپوشید بازش بدیبای زرد
سر تنگ تابوت را سخت کرد
همی گفت اگر دخمه زرین کنم
ز مشک سیه گِردَش آگین کنم
چو من رفته باشم نماند بجای
وگرنه مرا خود جز این نیست رای .

فردوسی .


|| فربه . مقابل لاغر. (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
محنت آگین . [ م ِ ن َ ] (ص مرکب ) پر از محنت . محنت زده . پردرد و غم : محنت آگین شدم چنانکه کنون نکند هیچ شادیی اثرم .مسعودسعد.
گل آگین کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از لبریز کردن یعنی پر ساختن پیاله و صراحی باشد از شراب لعلی . (برهان ) (آنندراج ) : گل آگین کن...
پیاله گل آگین کردن . [ ل َ / ل ِ گ ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) پَر می کردن پیاله . پُر کردن جام .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.