آلسن
نویسه گردانی:
ʼALSN
آلسن . [ ل ُ س ُ ] (از یونانی ، اِ) (از یونانی آلوسُن به معنی مبرّی الکلب ، از آنرو که بگمان قدما او زهر سگ دیوانه را علاج میکرده است ) نباتیست ساقش بدرازی زرعی و شبیه ببرگ فراسیون و از آن درشت تر و خارناک و مابین سرخی و سیاهی و تخم آن بپهنی مایل است و رنگش سبز و تیره و در غلاف دوطبقه ، و از ترمس کوچکتر و در طعم و تندی و تلخی نانخواه و گلش سرخ مایل به تیرگی و از زیر برگها روید. و مؤلف جامعالادویه از محمدبن احمد نقل کند که این گیاه در شام بسیار است و آن را حشیشةالسلحفاة نامند. و چون این گیاه را قدما در بیماری هاری بکار می بردند آن را شجرةالکلب نیز گفته اند.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
السن . [ اَ س َ ] (ع ص ) زبان آور و فصیح . ج ، لُسن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شخص فصیح و بلیغ. (از اقرب الموارد). زبان آورتر. لَسِن . (اقرب ا...
السن . [ اَ س ُ ] (ع اِ) ج ِ لِسان . زبانها.(غیاث اللغات ) (اقرب الموارد). رجوع به لسان شود.
حدیث السن . [ ح َ ثُس ْ س ِن ن ] (ع ص مرکب ) نوجوان . تازه جوان . مرد جوان .