اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلنگ

نویسه گردانی: ʼALNG
آلنگ . [ ل َ ] (اِ) مورچال . گوی که در اطراف قلعه ، گاه محاصره و تسخیر آن حفر کنند. || دیواری که برای حفظ سپاه کشند. سنگر. || حاجز و حوالی که سازند حفظ قلعه را. || جمعی از سپاهی که در اطراف قلعه برای تسخیر آن جابجای گمارند. || جمعی از مردم که در درون قلعه برای حراست آن جای بجای معین کنند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
النگ گرو. [ اُ ل َ گ ِ گ ِ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 38 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. دامنه و معتدل...
النگ نشین . [ اُ ل َ ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه در سبزه زار جای کند. مرتعنشین .
النگ دراز. [ اُ ل َ گ ِ دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان ، در 25 هزارگزی شمال زرند و 13 هزارگزی خاور راه ف...
قلعه النگ . [ ق َ ع َ اُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 67 هزارگزی شمال فریمان . موقع جغرافیایی ...
النگ درویش . [ اُ ل َ گ ِ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 30 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. کوهستانی و معتدل...
النگ دولنگ . [ اَ ل َ دُ ل َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به «آلنگ و دولنگ » و «النگ و دولنگ » شود.
النگ سرتخت . [ اُ ل َ گ ِ س َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 32 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. در دامنه ...
النگ سرسمبه . [ اُ ل َ گ ِ س َ س ُ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند در 7 هزارگزی خاور خوسف . کوهستانی و معتدل ...
النگ سرسیمچ . [ اُ ل َ گ ِ س َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 30 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. کوهستانی و م...
النگ علی بیگ . [ اُ ل َ گ ِ ع َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز در 102 هزارگزی شمال باختری کلات . دره و معتد...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.