آلوس
نویسه گردانی:
ʼALWS
آلوس . (اِ) در کلمه ٔ مرکبه ٔ چشمالوس ،آغیل در چشماغیل است . و چشمالوس ، دیدن بگوشه ٔ چشم باشد، بخشم یا بناز.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
علوص . [ ع ِل ْ ل َ ] (ع اِ) تخمه . (اقرب الموارد). ناگوارد. (منتهی الارب ). ناگوارد و تخمه . (ناظم الاطباء). تخمه و بشم . (لسان العرب ). || در...
الوث . [ اَل ْ وَ ] (ع ص ) مرد سست فروهشته . مؤنث : لَوثاء. || مرد توانا و زورمند، از اضداد است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آهسته ...
الوس بیگ . [ اُ ب َ ] (اِخ ) از امرای جغتای در عهد شاهرخ بن امیرتیمور. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 594 شود.
الوس اخنی . [ اَ اَ ] (اِ) ۞ نوعی از زبدالبحر. سورج . شوره .
الوس بوقا. [اُ ] (اِخ ) از امرای لشکر دواخان پادشاه الوس جغتای که از وی گریخت و نزد تیمور قاآن آمد و بجنگ با دواخان برخاست . رجوع به حبیب ...
الوس ژلیوس .[ اُ ژِ ] (اِخ ) ۞ از منتقدان قدیم روم است که در حدود قرن دوم میلادی میزیسته و او را کتابهایی بوده است در بیست مجلد بنام ...