اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آمخته

نویسه گردانی: ʼAMḴTH
آمخته . [ م ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) مخفف آموخته . تعلیم یافته . یادگرفته :
بکشتش بسی دشمنان بی شمار
که آمخته بد از پدر کارزار.

دقیقی .


|| تعلیم داده . یادداده . || در تداول امروزین ، خوکرده . معتاد. خوی گرفته . عادت گرفته .
- آمخته شدن ؛ معتاد شدن .
- آمخته کردن ؛ معتاد کردن .
- گنجشک آمخته ؛ گنجشک که کودکان آن را روزی چند بار بگاه معلوم طعمه دهند آلوده بافیون و آن را سر دهند و او در همان ساعت بازگردد.
- مثل گنجشک آمخته ؛ که در ساعت معلوم هر روز بجائی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
امخطة. [ اَ خ ِ طَ ] (ع اِ) ج ِ مخاط. (از اقرب الموارد). آبهایی که از بینی آید. و رجوع به مخاط شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.