گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آمد نویسه گردانی: ʼAMD آمد. [م ِ ] ۞ (اِخ ) ۞ نام شهری قدیم و مستحکم در شمال بین النّهرین ، و آن با سنگهای سیاه بنا شده و شط دجله آن را چون هلالی احاطه کرده است و در قرب آن چشمه هایی است که شهر را آب دهد. و امروز به دیاربکر معروف است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی آمد آمد. [ م َ ] (مص مرخم ،اِمص ) اسم مصدر یا مصدر مرخّم آمدن . ایاب . مَجی ٔ.- آمد و رفت ؛ رفت و آمد. ایاب و ذهاب .- بدآمد ؛ ضجرت . کراهت .- || ... آمد آمد. [ م َ ] (مص مرخم ، اِمص ) اقبال . روی کردن بخت . مقابل ادبار: دیدن روباه در سفر آمددارد. || خجستگی . میمونی . میمنت . مقابل نیامد: سرکه ... آمد آمد. [ م ِ ] (ع ص ) پر از خیر یا شرّ. بسیارخیر یا بسیارشر. || کشتی پر از بار. (منتهی الارب ). || کشتی تهی . (مهذب الاسماء). درون شد درون روی در آمد در آمدن ورودvorud معنی ۱. به جایی درآمدن؛ داخل شدن. ۲. شروع شدن. ۳. [قدیمی] به آبشخور وارد شدن. مترادف دخول، رسید، مدخل، وصول برابر پارسی اندررفت، راهیابی، در... به آمد به آمد. [ ب ِه ْ م َ ] (مص مرکب مرخم ) خوبی و خوشی پیش آمدن . مقابل بدآمد. (فرهنگ فارسی معین ) : چو روز مرد شود تیره و بگردد بخت هم او بدآمد... پس آمد پس آمد. پیامد ، نتیجه . پی آمد نتیجه، بازده، پی ده. پیامد هم نوشته میشود نیک آمد نیک آمد. [ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اقبال . مساعدت بخت . مقابل ادبار. (یادداشت مؤلف ) : نیک آمد و بدآمد خلق خدای از اوست نصرت به جز... پیش آمد پیش آمد. [ م َ ] (ن مف مرکب ) پیش آمده . || (اِ مرکب ) ۞ واقعه .حادثه . قضیه . رویداد. سانحه . عارضه . رویداد. وقعه . نازله . اتفاق . || سلوک ... خوش آمد خوش آمد. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) تملق . تبصبص . چاپلوسی . (یادداشت مؤلف ) : من چو طبع لطیف خواجه کمال غزلی بد نمیت... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود