اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آن

نویسه گردانی: ʼAN
آن . (ع پسوند)َان . در عربی چون پیش از یاء نسبت درآید شدت و مبالغه ٔ انتساب راست . و گفته اند برای تعظیم و تأکید است : باقلانی . بحری ، بحرانی (شدیدالحمرة). برّی ، برّانی .تحتانی . جسدانی . جسمی ، جسمانی . حقانی . دَیرانی (خداوند دیر). ربّی ، ربّانی . رقبانی (ستبرگردن ). روحی ، روحانی . شَعْرانی (پُرموی ). شهوانی . صمدانی . طولانی . ظلمانی . عبرانی . عصبی ، عصبانی . عضلی ، عضلانی . عقلانی . فوقانی . لحمانی . لحیانی (بلندریش ). نفسانی . نورانی . هندوانی . هیولانی . و در بعض امثله ٔ فوق ظاهراً افاده ٔ مطلق نسبت کند، از قبیل عبرانی ، دیرانی :
دودندان میان دو لب همچو نائی
که ناگه از او درکشی هندوانی .

منوچهری .


غریب از جاه نورانی ز نافرمانی لشکر
بدست دشمنان درمانده اندر چاه ظلمانی .

سنائی .


ز بدروئی ّ و خودرائی همه یکبارگی رفته
ز گلشنهای روحانی بگلخنهای جسمانی .

سنائی .


که گر تأیید عقل کل نبودی نفس کلی را
نگشتی قابل نفس دوم نقش هیولانی .

سنائی .


در دماغ و جگر بدوزیده
روح طبعی ّ و روح نفسانی .

سنائی .


هر آنکو گشت پرورده بزیر دامن خذلان
گریبان گیر او ناید دمی توفیق ربانی .

سنائی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ژوئی آن ژزاس . [ آ ژُ ] (اِخ ) ۞ نام کمونی در «سن -اِ-اُواز» از ولایت ورسای بر کنار بیور به فرانسه ، دارای 2029 تن سکنه .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شاتله آن بری . [ ت ُ ل ِ ب ِ ] (اِخ ) ۞ (لو) مرکز کمون سن - اِ - مارن ۞ ، از آروندیسمان ملن ۞ ؛ دارای 1050 نفر جمعیت است .
استک آن ترنت . [ اِ ت ُ تْرِ / ت ِ رِ ] (اِخ ) ۞ شهری به انگلستان (استافرد)، نزدیک نیوکاسل ، دارای 276000 تن سکنه و چینی سازی دارد.
لاندن آن هسبی . [ دِ هَِ ب ِ ] (اِخ ) ۞ نام منطقه ای از بلژیک (ایالت لیژ)، دارای سه هزار و پانصد تن سکنه .
شاتیون آن دیوا. [ ی ُی ُ ] (اِخ ) ۞ مرکز کمون دروم ۞ ، از آروندیسمان دی ۞ ، واقع در کنار رودخانه ٔ بز ۞ که به رود دروم ۞ میریزد و دار...
پارانتی آن برن . [ ب ُ ] (اِخ ) ۞ مرکز لاند از ناحیه ٔ من دُمارسان دارای 1910 تن سکنه .
اثر فاخر "محسن چاووشی" که سیمرغ موسیقی ایران نام گرفته است.
این خاک آن خاک . (اِ مرکب ) یکی از فنون کشتی از سلسله ٔ «کنده ها». (فرهنگ فارسی دکتر معین ).
جلق واژه ای عربی و جایگزین پارسی آن سوکرویس sukravis می باشد که از واژه ی سنسکریت: سوکرویس رشتی sukravisreŝti ساخته شده است. 1ـ سوکرویس باعث می شود سی...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۱ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.