اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آنه

نویسه گردانی: ʼANH
آنه . [ ن ِه ْ ] (ع ص ) بسختی نفس کشنده . نالنده از گرانی بار.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عانة. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است بر فرات و او را قلعه ٔ محکمی است و ابن الجهم العانی منسوب بدانجاست . (از معجم البلدان ). چند ستاره ٔروشن است در...
عفی عنه . [ ع ُ ی َ ع َ ه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) بخشوده باد! (فرهنگ فارسی معین ).
خار عانه . [ رِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ نزدیک ارتفاق عانه برجستگیی است موسوم به خار عانه . (نقل از کالبدشناسی هنری تألیف ...
محکی عنه . [ م َ کی یُن ْ ع َن ْه ْ ] ۞ (ع ص مرکب ) حکایت شده از او.آنکه از او گفته اند. (یادداشت مرحوم دهخدا). آنکه از او سخنی یا کلامی ...
مشتکی عنه . [ م ُ ت َ کا ع َن ْه ْ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آن که از او شکایت شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
معجوز عنه . [ م َ زُن ْ ع َن ْه ْ ] (ع ص مرکب ) چیزی که شخص از دست یافتن بدان ناتوان باشد : و سبب دوم آنکه مطلوب خداوند غم ، یا ازدست ر...
منوب عنه . [م َ بُن ْ ع َن ْه ْ ] (ع ص مرکب ) شخصی که کسی به کارش نایب او باشد. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به منوب شود.
وادی انه . [ اَ ن َ ] (اِخ ) ۞ رودی است در اسپانیا.(نخبةالدهر دمشقی ص 246). رجوع به وادی یانه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.