اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آوری

نویسه گردانی: ʼAWRY
آوری . [ وَ ] (حامص ) در استخوان آوری ، بارآوری ، بخت آوری ، بیخ آوری ، تناوری ، جان آوری ، خارآوری ، خطآوری ، دل آوری ، دنبه آوری ، دین آوری ، ریش آوری ، زبان آوری ، زورآوری ، سروآوری ، سودآوری ، شتاب آوری ، کین آوری ، گندآوری ونظائر آن به معنی آوردن و آوریدن باشد :
میان را ببستی بکین آوری
بایران نکردی کسی سروری .

فردوسی .


یکی سرو فرمود کشتن بدست
بدین آوری راه پیشین ببست .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
آوری . [ وَ ] (ص نسبی ) موقن . مؤمن . معتقد. صاحب یقین . گرویده : کسی کو بمحشر بود آوری ندارد بکس کینه و داوری . ابوشکور. || یقین و درست . (صح...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه از دو کلمه هم و آوری به معنی آوردن چیزی همانند خود یا تولید مثل می باشد.
شگرد شناسی
رجوع
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جمع آوری. گِردآوری، دور هم گِرد آوردن، یک مجموعه ترتیب دادن. رجوع شود به جمع.
حرص آوری . [ ح ِ وَ ] (حامص مرکب ) آزور شدن . حریص شدن : بدگمانی کردن و حرص آوری کفر باشد نزد خوان مهتری .مولوی .
خشم آوری . [ خ َ / خ ِ وَ ] (حامص مرکب )غضبناکی . عصبانیت . خشمناکی . (یادداشت بخط مؤلف ).
دین آوری . [ وَ ] (حامص مرکب ) عمل دین آور. پیامبری . رسالت . تشریع.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.