اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اب

نویسه گردانی: ʼB
اب . [ اَ ] (اِ) سنبل الطیب . (مخزن الادویه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
گردنه ٔ آب باریک . [ گ َ دَ ن َ ی ِ ] (اِخ ) نام گردنه ای در راه جهرم به لار میان جلیل آبادنو و دهرا، واقع در 294000گزی شیراز.
بر روی آب آمدن . [ ب َ ی ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) بر روی کار آمدن که کنایه از ظاهر شدن باشد.
رنگ و آب گرفتن . [ رَ گ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) رنگ و نم گرفتن . رنگ و بوی گرفتن . رونق و صفا و طمطراق پیدا کردن . (از آنندراج ).- چهره ٔ ...
گل به آب دادن . [ گ ُب ِ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به گل به آب انداختن شود.
آب‌تَره، (نام‌های دیگر: بولاغ اوتی،[۱] علف چشمه، شاهی آبی، ترتیزک آبی) (نام علمی: Nasturtium nasturtium-aquaticum, N. microphyllum) گیاهی دارویی از تی...
آب به‌پوست افتادن یا آبی به‌پوست افتادن یا آب به‌زیر پوست رفتن = وضع مالی خوب پیدا کردن.
نام در آب فروشدن . [ دَ ف ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گم شدن . ناپدید شدن . (ناظم الاطباء). فراموش و متروک گشتن : زهی حیدردلی کز روی مردی ۞ به ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سپر بر آب افکندن . [ س ِ پ َ ب َ اَ ک َ دَ] (مص مرکب ) کنایه از زبون شدن و فروتنی کردن و تنزل و ترک ننگ و ناموس و عار نمودن . (برهان ) (رشی...
بر روی آب آوردن . [ ب َ ی ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ظاهر و آشکارا ساختن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.