اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابآس

نویسه گردانی: ʼBʼAS
ابآس . [ اِب ْ ] (ع مص ) بسختی رسیدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
عباس . [ ع َب ْ با] (اِخ ) ابن عبادةبن نضله از بنی سالم بن عوف . یکی از70 تن است که در عقبه با حضرت رسول بیعت کرد. وی درجنگ احد شهید شد....
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن عبدالجلیل بن عبدالرحمان التغلبی . امیر یمانی . اصل او از جبل ذخر است و امارت زبید و عدن یافت . وی را همت عال...
عباس . [ ع َب ْبا ] (اِخ ) ابن عبداﷲ المأمون بن هارون الرشید. وی به سال 213 هَ . ق . از جانب پدر خود ولایت جزیرة و سرحدات را یافت و بعد از ...
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن عبداﷲ شیبانی . یکی از والیان هرات بعد از درگذشت عبداﷲ طاهر است . (تاریخ خاندان طاهری ص 166).
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف . از بزرگان قریش در عصر جاهلیت و اسلام بود و جد خلفای عباسی است . پیغمبر (ص ) در ...
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن فرج الریاشی البصری . از لغویان و روات و مورخان عرب بود. وی به سال 177 هَ . ق . در بصره متولدشد و به سال 2...
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن فرناس . از مخترعین اندلس و از مردم قرطبه است و ظاهراً وی درعصر خلیفه عبدالرحمان دوم می زیسته است . (قرن نه...
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن فضل الانصاری الواقفی . یکی از قضاة و رجال حدیث و عالم به قراآت و شعر بود. مولد او بصره است و در زمان خلافت...
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن محمدالهاشمی . ازحفاظ حدیث و ثقات است . او را کتابی است در رجال که از یحیی بن معین حکایت کرده است . (از الاع...
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن مرداس بن ابی عامر السلمی . از مردم مضرو از شعرا و فرسان عرب و از عقیق بود. جاهلیت و اسلام را درک کرد. و پیش ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲۵ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.