اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابدان

نویسه گردانی: ʼBDʼN
ابدان . [ اَ ب َ ] (ص مرکب ) مخفف آبادان . معمور. || (اِ مرکب ) مخفف آبدان . گوی که آب باران در آن گرد آید. غدیر.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
آبدان . [ ب َ ] (ص مرکب ) مخفف آبادان .
باب عبدان . [ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشت خاک بخش زرند شهرستان کرمان . 50هزارگزی شمال زرند و 9هزارگزی خاور راه فرعی زرند به راور. کوهست...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.