اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابراهیم

نویسه گردانی: ʼBRʼHYM
ابراهیم . [ اِ ] (اِخ ) (مولی السید...) پدر او یکی از بزرگان اولیاء و اصلاً ایرانی بود و بقریه ای نزدیک اماسیه انتقال کرده بود. سلطان بایزید دوم در جوانی خویش بصحبت او نائل شد و از او کرامات دید. ابراهیم ابتدا در زاویه و خانقاه پدر خویش پرورش یافت و سپس برای تحصیل علم به بروسه رفت و از شیخ سنان الدین و حسن سامیسونی و خواجه زاده علم آموخت و از آن پس محمدپاشای قره مانی وزیر، او را بتربیت فرزندان خویش گماشت و بعد از آن سلطان محمدخان او را بتعلیم پسر سلطان بایزید مأمور کرد، و در مرزیفون و قره حصار و بعض بلاد دیگر و نیز در مدرسه ٔ اماسیه ٔ سلطان بایزید بتدریس مشغول شد و در آخر متولی قضای آماسیه گشت و به پیری از تدریس و قضا دست کشید و سلطان سلیم در جوار ابوایوب انصاری خانه ای خریده به او اهدا کرد و در 935 هَ .ق . در حالی که متجاوز از نود سال داشت برحمت حق پیوست . او مردی عالم و زاهد و بحلم و حسن اخلاق متصف بوده است . گویند هیچکس او را خفته نیافت . دائم بر دو زانو می نشست و در همان حال بخواب می شد و هیچگاه کار به کسی نفرمود و بتن خویش کار خود میکرد و تا آخر زن اختیار نکرد و همه ٔ عمر را بعلم و عبادت گذرانید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
ابراهیم غافقی . [ اِ م ِ ف ِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن عبداﷲ غافقی شود.
ابراهیم شکانی . [ اِم ِ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن مسلم شکانی شود.
ابراهیم سوادی .[ اِ م ِ س َ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن لقمان شود.
ابراهیم زیادی . [ اِ م ِ ] (اِخ )دومین سلطان بنی زیاد در زبید. (245-289 هَ .ق .).
ابراهیم دنانی . [ اِ م ِ دَن ْ نا ] (اِخ ) از احفاد عبدالرحمن بن عوف ، یکی از عشره ٔ مبشره بوده و از آن روی به عوفی مشهور شده . اصلاً از مردم ...
ابراهیم سامری . [ اِ م ِ م ِ ] (اِخ ) ملقب بشمس الحکما. از اطبا و رجال دولت صلاح الدین ایوبی . مهذب الدین یوسف بن ابی سعید سامری شاگرد او بوده...
ابراهیم سامری . [ اِ م ِ م ِ ] (اِخ ) ابراهیم بن خلف سامری . از اطبای مشهور دوره ٔ اسلام در قرن ششم هجری . مذهب عیسوی داشته و شاگرد رضی الدین...
ابراهیم ستنبه . [ اِ م ِ س ِ تَم ْ / تُم ْ ب َ ] (اِخ ) ابواسحاق . از مشایخ صوفیه . با ابراهیم ادهم و بایزید بسطامی و امثال آن دو صحبت داشته ...
ابراهیم خلیجی . [ اِ م ِ خ َ ] (اِخ ) قائدی از امراء بنی طولون در 292 هَ .ق . او از دست خلفای عباسی والی مصر بود و در آنجا بمخالفت عیسی بن م...
ابراهیم النمس . [ اِ ؟ ] (اِخ ) رجوع به ابواسحاق ابراهیم النمس شود.
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۳۹ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.