ابراهیم بن محمد
نویسه گردانی:
ʼBRʼHYM BN MḤMD
ابراهیم بن محمد. [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) زجاج ، مکنی به ابواسحاق . وفات 310 یا 311 و یا 316 هَ .ق .ادیب نحوی ، شاگرد ثعلب و مبرد. رجوع به زجاج شود.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ابواسحاق ابراهیم بن محمد بخاری جویباری یا محمدابراهیم بن محمد در زمینه ی سرودن شعر به زبان فارسی از پیشگامان به شمار می رفت. او در ابتدا بعنوان زرگر، ...
ابواسحاق ابراهیم بن محمد بخاری جویباری بخارایی یا محمدابراهیم بن محمد از پیشگامان سرایش شعر به فارسی بوده است. نخستین پیشه اش وی زرگری بوده است. در ر...
ابراهیم بن محمد. [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) پسر رسول صلی اﷲعلیه وآله از ماریه ٔ قبطیه . در ذی الحجه ٔسال هشتم هجرت متولد شد و پس از 1...
ابراهیم بن محمد. [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به ابواسحاق اسفراینی شود.
ابراهیم بن محمد. [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم افلیلی شود.
ابراهیم بن محمد. [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ، معروف به نفطویه . رجوع به نفطویه شود.
ابراهیم بن ابی محمد. [ اِ م ِ ن ِ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یحیی بن المبارک الیزیدی . ازیزیدیین . لغوی و عالم به عربیت . در خدمت مأمون خلیفه...
ابراهیم بن محمد ثقفی . [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ دِث َ ق َ ] (اِخ ) مکنی به ابواسحاق بن محمدبن سعیدبن هلال بن عاصم بن سعیدبن مسعود. مورخ و...
ابراهیم بن محمد فزاری . [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ دِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به ابواسحاق ابراهیم ... شود.