اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوالفوارس

نویسه گردانی: ʼBWʼLFWʼRS
ابوالفوارس . [ اَ بُل ْ ف َ رِ ] (اِخ ) ابن بهاءالدوله بویهی . مشهور به قوام الدوله . سلطان الدوله ابوشجاع بن بهاءالدوله پس از پدر بجای او نشست و از جمله ٔ برادران خود جلال الدوله را ببصره فرستادو حکومت کرمان به ابوالفوارس داد و ابوالفوارس در کرمان مکنتی بیندوخت و روی بمخالفت سلطان الدوله آوردو بولایت فارس شد و بر شیراز مستولی گشت و سلطان الدوله بمحاربه ٔ برادر توجه کرد و ابوالفوارس شکست یافت و بکرمان گریخت و از آنجا بجانب خراسان شتافت و بسلطان محمود غزنوی پیوست و سلطان ابوسعید طائی را با فوجی از سپاه مصحوب ابوالفوارس بجانب فارس و کرمان گسیل کرد و سلطان الدوله از این معنی خبر یافت و از بغداد بجانب شیراز شتافت و آن مملکت را مضبوط ساخت و ابوالفوارس بکرمان رفت و سلطان الدوله با لشکری گران متوجه ٔ کرمان شد و ابوالفوارس از کرمان به بطائح گریخت و در سلک اصحاب مهذب الدوله انتظام یافت و بعد از آن رسل و رسائل آغاز آمد و شد کردند و میان سلطان الدوله و ابوالفوارس قاعده ٔ مصالحه تأکید پذیرفت بدین موجب که کرمان بدستور معهود به ابوالفوارس متعلق باشد و دیگر با سلطان الدوله مخالفت نکند. ابوکالیجار پس از مرگ سلطان الدوله بشیراز توجه کرد و میان او و عمش ابوالفوارس که حاکم کرمان بود آتش جنگ و نزاع مشتعل گشت و مدت مخالفت ایشان امتداد یافت گاهی غلبه بجانب ابوکالیجار بود و گاهی در طرف ابوالفوارس تا در سنه ٔ خمس عشر و اربعمائه ابوالفوارس درگذشت و زمام ایالت فارس و کرمان من حیث الاستقلال در قبضه ٔ اقتدار ابوکالیجار در آمد. (نقل باختصار از حبیب السیر). و قاضی نوراﷲ وفات او را به سال تسععشر و اربعمائه (419 هَ . ق .) آورده است . و در نخبةالدهر دمشقی آمده است :و لما انهزم ابوالفوارس بن بهاءالدوله من اخیه سلطان الدولةبن بویه اباع جوهرین کانا علی جبهة فرسه لیمین الدوله بعشرین الف دینار فقال له من غلطک تجعل هذا علی جبهة فرسک و هذه قیمتها. و نیز رجوع به ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ طهران ص 382، 383، 389، 390، 391 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ابوالفوارس . [ اَ بُل ْ ف َ رِ ](اِخ ) ابن ابی منصور. او راست : رساله ای در اصطرلاب .
ابوالفوارس . [ اَ بُل ْ ف َ رِ ] (اِخ ) ابن اعوج امیرحسن . رجوع به ابن اعوج ... شود.
ابوالفوارس . [ اَبُل ْ ف َ رِ ] (اِخ ) ابن خازل کاتب . حسین بن علی بن حسین . وفات 502 هَ . ق . رجوع به حسین بن علی ... شود.
ابوالفوارس . [ اَ بُل ْ ف َ رِ] (اِخ ) ابن سیف الدوله حمدانی . صاحب حبیب السیر گوید: در سنه ٔ تسع و خمسین و ثلثمائه (359 هَ . ق .) حمدان بن ناصر...
ابوالفوارس . [ اَ بُل ْ ف َ رِ ] (اِخ ) ابن عضدالدوله . رجوع به ابوالفوارس شرف الدوله ... شود.
ابوالفوارس . [ اَ بُل ْ ف َ رِ ] (اِخ ) احمدبن علی . پنجمین و آخرین آل اخشید. (از 357 تا 358 هَ . ق .). رجوع به آل اخشید شود.
ابوالفوارس . [ اَ بُل ْ ف َ رِ ] (اِخ ) بکتوزون الحاجب . رجوع به بکتوزون ابوالفوارس ... شود.
ابوالفوارس . [ اَ بُل ْ ف َ رِ ] (اِخ ) حسن (امیر...) ابن محمد معروف به ابن اعوج . رجوع به ابن اعوج ... و رجوع به حسن بن محمد ابوالفوارس ....
ابوالفوارس . [ اَ بُل ْ ف َ رِ ] (اِخ ) حیص بیص رازی . رجوع به سعدبن محمدبن سعد... شود.
ابوالفوارس . [ اَ بُل ْ ف َرِ ] (اِخ ) سعدبن محمدبن سعدبن صیفی تمیمی . ملقب بشهاب الدین و مشهور به حیص بیص . رجوع به سعد... شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.