اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوالقاسم

نویسه گردانی: ʼBWʼLQASM
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) (امیر...) بخشی ۞ . مؤلف حبیب السیر گوید: یکی از سران و قواد جیوش الغبیک بن شاهرخ . او نوبتی از دست الغبیک با لشکر بادغیس و مروالروذ بضبط و استحکام سرپل تابان و کنار آب مرغاب برای منع تجاوز سپاه ازبک مأمور شد. و در حوادث سال 919 هَ . ق . می آورد که : ابوالقاسم در زمان سلطان حسین میرزا در سلک امراء نجشی منتظم بود و شیبک خان نیز وقتی که خراسان را بتصرف داشت با وی در مقام عنایت سلوک میکرد، پس از فرار محمد تیمورسلطان ازخراسان ابوالقاسم مقیم هرات بود سپس آنگاه که اشراف و اعیان هرات بدولتخواهی شاه اسماعیل اول صفوی قیام کردند ابوالقاسم که نوکری چند بهم رسانیده بود بکرخ ۞ و حدود بادغیس شتافت و از مردم مغل فانجی و بعض طوائف دیگر نزدیک دو هزار سوار و پیاده گرد کرد و عنان بصوب هرات تافت کلانتران هرات دروازه ها و باروها را مضبوط کرده خاطر بمدافعت وممانعت وی قرار دادند و ابوالقاسم بباغ سرافراز نیم فرسنگی هرات نزول کرده و خواجه شهاب الدین غوری از شهر گریخته بوی ملحق شد و امیر نظام الدین عبدالقادر مشهدی نیز در داخل شهر هرات با جمعی فتنه جویان خانه ٔ خود را مستحکم کرده و بانگ هواداری ابوالقاسم درانداخت و ابوالقاسم روزی از جانب دروازه ٔ خوش جنگ پیش آورد و جمعی از پیادگان وی از خندق گذشتند و ملامیر سمرقندی و خواجه محمدی و میرزا قاسم با معدودی تیراندازان بباره ٔ دروازه ٔ خوش رفتند و بضرب تیر ابوالقاسم و اتباع او را خائب و خاسر باز گردانیدند و امیر نظام الدین عبدالقادر متوهم گشته از دروازه ٔ فیروزآباد بیرون رفت و به ابوالقاسم پیوست و ابوالقاسم هشت روز دیگر در ظاهر هرات بنشست و آنگاه که خبر قرب وصول امراء منقلای شاه اسماعیل متواتر شد پری سلطان که داروغگی فوشنج داشت با سیصدتن ، صباحی بنواحی هرات رسیده و بی توقف متوجه ابوالقاسم و کسان او گردید و خواجه عطأاﷲ و خواجه محمدی و میرزا قاسم و خواجه ملامیر و دیگران از دروازه ملک بیرون رفته در باغ سرفراز پس از جنگی سخت سلک جمعیت ابوالقاسم و اتباع او را از هم بگسیختند امیرعبدالقادر بطرف آرب گریخت و ابوالقاسم بحدود غرجستان پناه برد و هرویان شهاب الدین غوری و قاسم کرخی را با سیصدتن از متابعین ابوالقاسم بکشتند. و ابوالقاسم در حدود غرجستان باحشام قپچاق پیوست و هم بدان حدود می بود تا بزمان خروج امیر اردوانشاه به قتل رسید. رجوع بحبیب السیر ج 2 ص 293، 364 و 365 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) حریری . فضل بن سهل بن الفضل . رجوع به حریری ابوالقاسم ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْس ِ ] (اِخ ) حسن بن احمد عنصری . رجوع به عنصری شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) حسن یا احمد یا منصور فردوسی طابرانی طوسی بن اسحاق یا علی یا احمدبن شرف شاه محمدبن منصوربن فخرالدین احمدب...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) حسن بن بشربن یحیی آمدی نحوی کاتب . رجوع به حسن ...شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ] (اِخ ) حسن بن عبداﷲ مستوفی . رجوع به حسن ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْس ِ ] (اِخ ) حسن بن محمد طوسی . رجوع به حسن ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) حسن بن محمد واعظ نیشابوری . رجوع به حسن ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) حسین بن حارث جدلی . محدث است و او از نعمان بن بشیر الانصاری حدیث شنیده است .
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) حسین بن حسن بن واسان . رجوع به حسین ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ] (اِخ ) حسین بن روح نوبختی . رجوع به حسین ... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.