ابوالقاسم
نویسه گردانی:
ʼBWʼLQASM
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ضحاک بن مزاحم . مفسّر و محدّث نحوی بلخی . وی مؤدّب اطفال بود و گویند سه هزار کودک بمکتب داشت (؟). او درک صحبت ابن عباس و ابوهریره کرده و از سعیدبن جبیر تفسیر فرا گرفته است . و عبدالملک بن میسره گوید: ضحاک بن عباس را ندیده لکن سعیدبن جبیر را بری دیدار کرده و تفسیر از او فراگرفته است و شعبه گوید: از مشاش پرسیدم که آیا ضحاک از ابن عباس سماع دارد گفت او هرگز درک صحبت ابن عباس نکرده است . احمدبن حنبل و ابن معین و ابوزرعه وی را توثیق و یحیی بن سعید تضعیف کند. وفات ضحاک به سال 105 یا 106 هَ . ق . بوده است . (نقل به اختصار از معجم الأدباء یاقوت چ مارگلیوث ج 4 ص 272).
واژه های همانند
۵۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عماربن مهدی بن ابراهیم مهدوی . رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ )احمدبن محمدبن عمر العتابی . رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عمر بن ورد تمیمی . رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ )احمدبن المستنصربن الظاهربن الحاکم بن العزیزبن المعزبن القائم بن المهدی . رجوع به مستعلی احمد... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) احمدبن منصور سمعانی . رجوع به سمعانی و رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ارلات . پدر محمد قاسم میرزا. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 2 ص 298 شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ازدی . عبداﷲبن محمد بصری نحوی . رجوع به عبداﷲ.... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) اسحاق بن محمدبن اسماعیل . از شیوخ ارباب طریقت .معروف به ابی القاسم سمرقندی . رجوع به اسحاق ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ )اسعدبن علی بن احمد الزوزنی . رجوع به اسعد... شود.
ابوالقاسم . [اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) اسکافی . رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 702 و 703 شود. و این غیر اسکافی معروف است .